کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    سوی رزم شد کوش چون روز بود
    که بر دشمنان دوش پیروز بود
    سپاه و سپهبد ندیدند هیچ
    به تاراج کردند یکسر بسیچ
    سپه را همی گفت کوش سترگ
    که چندین که هستید خرد و بزرگ
    بتازید و لشکر بچنگ آورید
    نباید که ایدر درنگ آورید
    فراوان بگفت و نکردند کوش
    دل شاه جنگی برآمد بجوش
    برآشفت و ز آن جا سوی تخت شد
    چو لشکر ز تاراج پردخت شد
    دگر روز فرمود تا سی هزار
    ز لشکر سواران خنجر گزار
    پسِ دشمنان تاختن ساختند
    شتابان دو روز و دو شب تاختند
    رسیدند نزدیک آن یل سپاه
    که گاه رسیده شد از رزمگاه
    چو ایرانیان گردِ ره یافتند
    ز کار کمین تیز بشتافتند
    بیاراستند از دو رویه کمین
    گروهی کشیدند شمشیر کین
    سواران مکران و چین هم ز گرد
    بر ایشان فگندند اسب نبرد
    جهاندیده ایرانیان زود پشت
    بدادند و شمشیر و نیزه به مشت
    چو اسب از کمینگاه بگذاشتند
    سراسر همه روی برگاشتند
    کمین برگشادند یارانشان
    ز باران فزون تیربارانشان
    چنان هر دوان برهم آویختند
    که هم در زمان گل برانگیختند
    بکشتند چندان ز مکران و چین
    کز ایشان کشیدند یکباره کین
    از آن کینه کش لشکر کینه ساز
    دو بهره نیامد سوی کوش باز
    دژم گشت دارای چین زآن سپاه
    سوی تختشان هیچ نگشاد راه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha