ایرانشاه
کوش نامه
بخش ۲۱ - گفتار در شاهی اسطلیناس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یکی شاه بود اسطلیناس نام زگنج و زدانش رسیده به کام به شهری که خوانی همی قسطنات یکی دیر پا کرده پیش فرات از آن زرّ و گوهر که او برد کار بدان دیر، تا کس نداند شمار ستونی دگر شاه فرمانروا برآورد سیصد گز اندر هوا سرش چارسو همچو خوان از رخام در او ساخته گور آن نیکنام نهاده در او اسطلیناس شاه بدان تا هوا دارد او را نگاه طلسمی بکرده ز بالای گور ز زرّ گرامی ستام و ستور یکی دست او را عنان است بهر دگر دست برداشته سوی شهر بدان سام که مردم بخواند همی کس او را جز از شه نداند همی هر آن کس که دیده ست و داند درست که گوینده زین بس درستی نجست ایرانشاه