کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    همان داستانی دگر یار اوی
    ز کردار دقیانُس و کار اوی
    وز آن هفت تن همنشست وندیم
    که بودند اصحاب کهف ورقیم
    یکی کوه بینی رسیده به ابر
    همه جای شیر و پلنگان و ببر
    به نزدیک طرطوس رُسته چنان
    چو دیوار پیوسته با آسمان
    چو سرداب جایی بیابان و کوه
    که از دیدنش دیو گردد ستوه
    یکی غار تاریک نا دلفروز
    کجا شب همانش، همان است روز
    سوی روشنایی کشد باز راه
    یکی نردبانی ز سنگ سیاه
    تراشیده هشتاد پایه فزون
    که داند به گیتی که چندست و چون
    به بالا درآیی به کهف اندر آی
    یکی کاخ پیش آیدت دلشای
    بدو اندرون سیزده با سگی
    بر آن سیزده بر نجنبد رگی
    روان رفته و مانده تنشان بجای
    چگونه شگفت است کار خدای!
    از آن سیزده هفت بودند و سگ
    که برداشتند از بر شهر تگ
    از ایشان یکی خوبچهره غلام
    به هنگام مردی رسیده تمام
    ز دقیانُس از روم بگریختند
    به دام بلا درنیاویختند
    چو در کهف رفتند، یزدان پاک
    برآورد از اندامشان جان پاک
    چو شد دین عیسی به روم آشکار
    بر آن هفت تن، شش دگر گشت یار
    ز یزدان پرستان و پاکان دین
    که بودند یار مسیح گزین
    چو مشتی به کهف اندر افزودشان
    یکایک به دارو بیندودشان
    که تا کالبدشان نگردد تباه
    چنین است کهف و چنین است راه

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha