کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    هر گه از تب زرد یابم گلعذار خویشرا
    در خزان رو کرده بینم نو بهار خویشرا
    در عرق افتد چو جسم ناتوانش بنگرم
    غرقه بحر بلا جان نزار خویشرا
    از حرارت چون شود نازک تنش در اضطراب
    کی توانم بست چشم اشکبار خویشرا
    کاشکی تب خاله از لعلش به دندان برکنم
    تا کنم فارغ ز رنجش لعل یار خویشرا
    عمر من چبود به عمر او فزایی ای سپهر
    تا حیات و جان فدا سازم نگار خویشرا
    روزگارم تیره شد از رنج آن مه کی شود
    تا دگر بینم صفایی روزگار خویشرا
    فانیا چون خوشترش یابی به رسم تهنیت
    برفشان از جان بپای او نثار خویشرا

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha