کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیا که پیر مغان در سبو شراب انداخت
    هوای مغبچه دلها در اضطراب انداخت
    نه ساقی از خوی رخسار خود چکاند به جام
    پی نشاط دل من به می گلاب انداخت
    بجست اهل طرب را پی نشاط صبوح
    ولی چو دید مرا خویشرا به خواب انداخت
    ز چرخ کار به جز تاب و پیچ نیست خوش آن
    که پیکرش را به گرداب می به تاب انداخت
    گهی فغان که کند ابر لرزه دان به یقین
    که آه سرد من آن لرزه در سحاب انداخت
    اگر نه رند ز جلاد غم گریخته بود
    چرا به میکده خود را بصد شتاب انداخت
    چه غم ز خاک مذلت چو خویش را فانی
    به خاک درگه شاه فلک جناب انداخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha