علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۱۱۴ - تتبع مخدوم در طور خواجه: بیا که پیر مغان در سبو شراب انداخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا که پیر مغان در سبو شراب انداخت هوای مغبچه دلها در اضطراب انداخت نه ساقی از خوی رخسار خود چکاند به جام پی نشاط دل من به می گلاب انداخت بجست اهل طرب را پی نشاط صبوح ولی چو دید مرا خویشرا به خواب انداخت ز چرخ کار به جز تاب و پیچ نیست خوش آن که پیکرش را به گرداب می به تاب انداخت گهی فغان که کند ابر لرزه دان به یقین که آه سرد من آن لرزه در سحاب انداخت اگر نه رند ز جلاد غم گریخته بود چرا به میکده خود را بصد شتاب انداخت چه غم ز خاک مذلت چو خویش را فانی به خاک درگه شاه فلک جناب انداخت علی شیر نوایی