کیف و جان بخشدم آن لب می نابست مگر؟
روح صافی کندم لعل مذابست مگر؟
خواب در چشم، ندارم ز خیال مژه ات
خیل هندو زده صف رهزن خوابست مگر؟
حمرت بیضه من هست و به خوناب سرشک
آمده بر می گلرنگ، حبابست مگر؟
آب کوثر ز کف حور ندارد مستی
در کف ساقی گلچهره شرابست مگر؟
تنگ و تاریک دلم کز غم او گشت خراب
کنج ویران من خانه خرابست مگر؟
ندهد عشق و میم نشاء به پیری گفتم
گفت پیر خردم عهد شبابست مگر؟
سیل می کشور هوش و خردم کرد غریق
فانیا در عجبم عالم آبست مگر؟