کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    اینکه خود را به در میکده عریان کردم
    خرقه را رهن شراب از پی رندان کردم
    دوش یک جرعه ام احسان ننمودی هر چند
    اشک چون شمع فشاندم سپس افغان کردم
    عمرها آنچه دل از علم و عمل جمع نمود
    همه را در سر آن زلف پریشان کردم
    خم چوگان فلک دست امیدم بکشید
    دست هر گه سوی آن گوی زنخدان کردم
    بیم آتش مده از جرم می ام ای زاهد
    کانچه قسام ازل امر نمود آن کردم
    خرقه چاک مرا بر صف تکمه شدست
    آن گره ها که به دامان و گریبان کردم
    پرتو مهر وصال از درو بامش افتاد
    خانه دل که بسودای تو ویران کردم
    دل که گمره شده بود از هوس جنت و حور
    بازش از یاد وصال تو پشیمان کردم
    وصل اگر بایدت از خود بگذر ای فانی
    بین که چون قصه مشکل به تو آسان کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha