علی شیر نوایی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲۱ - تتبع خواجه: اینکه خود را به در میکده عریان کردم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اینکه خود را به در میکده عریان کردم خرقه را رهن شراب از پی رندان کردم دوش یک جرعه ام احسان ننمودی هر چند اشک چون شمع فشاندم سپس افغان کردم عمرها آنچه دل از علم و عمل جمع نمود همه را در سر آن زلف پریشان کردم خم چوگان فلک دست امیدم بکشید دست هر گه سوی آن گوی زنخدان کردم بیم آتش مده از جرم می ام ای زاهد کانچه قسام ازل امر نمود آن کردم خرقه چاک مرا بر صف تکمه شدست آن گره ها که به دامان و گریبان کردم پرتو مهر وصال از درو بامش افتاد خانه دل که بسودای تو ویران کردم دل که گمره شده بود از هوس جنت و حور بازش از یاد وصال تو پشیمان کردم وصل اگر بایدت از خود بگذر ای فانی بین که چون قصه مشکل به تو آسان کردم علی شیر نوایی