کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به یک گره که دو چشمت بر ابروان انداخت

    هزار فتنه و آشوب در جهان انداخت

    فریب زلف تو با عاشقان چه شعبده ساخت؟

    که هر که جان و دلی داشت در میان انداخت

    دلم، که در سر زلف تو شد، توان گه گه

    ز آفتاب رخت سایه‌ای بر آن انداخت

    رخ تو در خور چشم من است، لیک چه سود

    که پرده از رخ تو برنمی‌توان انداخت

    حلاوت لب تو، دوش، یاد می‌کردم

    بسا شکر که در آن لحظه در دهان انداخت

    من از وصال تو دل برگرفته بودم، لیک

    زبان لطف توام باز در گمان انداخت

    قبول تو دگران را به صدر وصل نشاند

    دل شکستهٔ ما را بر آستان انداخت

    چه قدر دارد، جانا، دلی؟ توان هردم

    بر آستان درت صدهزار جان انداخت

    عراقی از دل و جان آن زمان امید برید

    که چشم جادوی تو چین در ابروان انداخت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha