کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    باز غم بگرفت دامانم، دریغ

    سر برآورد از گریبانم دریغ

    غصه دم‌دم می‌کشم از جام غم

    نیست جز غصه گوارانم، دریغ

    ابر محنت خیمه زد بر بام دل

    صاعقه افتاد در جانم، دریغ

    مبتلا گشتم به درد یار خود

    کس نداند کرد درمانم، دریغ

    در چنین جان کندنی کافتاده‌ام

    چاره جز مردن نمی‌دانم، دریغ

    الغیاث! ای دوستان، رحمی کنید

    کز فراق یار قربانم، دریغ

    جور دلدار و جفای روزگار

    می‌کشد هر یک دگرسانم، دریغ

    گر چه خندم گاه گاهی همچو شمع

    در میان خنده گریانم، دریغ

    صبح وصل او نشد روشن هنوز

    در شب تاریک هجرانم، دریغ

    کار من ناید فراهم، تا بود

    در هم این حال پریشانم، دریغ

    نیست امید بهی از بخت من

    تا کی از دست تو درمانم؟ دریغ

    لاجرم خون خور، عراقی، دم به دم

    چون نکردی هیچ فرمانم، دریغ

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha