کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر آفتاب رخت سایه افکند بر خاک

    زمینیان همه دامن کشند بر افلاک

    به من نگر، که به من ظاهر است حسن رخت

    شعاع خور ننماید، اگر نباشد خاک

    دل من آینهٔ توست، پاک می‌دارش

    که روی پاک نماید، بود چو آینه پاک

    لبت تو بر لب من نه، ببار و بوسه بده

    چو جان من به لب آمد چه می‌کنم تریاک؟

    به تیر غمزه مرا می‌زنی و می‌ترسم

    که بر تو آید تیری که می زنی بی‌باک

    برای صورت خود سوی من نگاه کنی

    برای آنکه به من حسن خود کنی ادراک

    مرا به زیور هستی خود بیارایی

    و گرنه سوی عدم نظر کنی؟حاشاک

    اگر نبودی بر من لباس هستی تو

    ز بی‌نیازی تو کردمی گریبان چاک

    مده ز دست به یک بارگی عراقی را

    کف تو نیست محیطی که رد کند خاشاک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha