کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بازم از غصه جگر خون کرده‌ای

    چشمم از خونابه جیحون کرده‌ای

    کارم از محنت به جان آورده‌ای

    جانم از تیمار و غم خون کرده‌ای

    خود همیشه کرده‌ای بر من ستم

    آن نه بیدادی است کاکنون کرده‌ای

    زیبد ار خاک درت بر سر کنم

    کز سرایم خوار بیرون کرده‌ای

    از من مسکین چه پرسی حال من؟

    حالم از خود پرس: تا چون کرده‌ای؟

    هر زمان بهر دل مجروح من

    مرهمی از درد معجون کرده‌ای

    چون نگریم زار؟ چون دانم که تو

    با عراقی دل دگرگون کرده‌ای

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha