کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ما چو قدر وصلت، ای جان و جهان، نشناختیم

    لاجرم در بوتهٔ هجران تو بگداختیم

    ما که از سوز دل و درد جدایی سوختیم

    سوز دل را مرهم از مژگان دیده ساختیم

    بسکه ما خون جگر خوردیم از دست غمت

    جان ما خون گشت و دل در موج خون انداختیم

    در سماع دردمندان حاضر آ، یارا، دمی

    بشنو این سازی که ما از خون دل بنواختیم

    عمری اندر جست‌و جویت دست و پایی می‌زدیم

    عمر ما، افسوس، بگذشت و تو را نشناختیم

    زان چنین ماندیم اندر ششدر هجرت، که ما

    بر بساط راستی نزد وفا کژ باختیم

    چون عراقی با غمت دیدیم خوش، ما همچو او

    از طرب فارغ شدیم و با غمت پرداختیم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha