کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز دل، جانا، غم عشقت رها کردن توان؟ نتوان

    ز جان، ای دوست، مهر تو جدا کردن توان؟ نتوان

    اگر صد بار هر روزی برانی از بر خویشم

    شد آمد از سر کویت رها کردن توان؟ نتوان

    مرا دردی است دور از تو، که نزد توست درمانش

    بگویی تو چنین دردی دوا کردن توان؟ نتوان

    دریغا! رفت عمر من، ندیدم یک نفس رویت

    کنون عمری که فایت شد قضا کردن توان؟ نتوان

    رسید از غم به لب جانم، رخت بنما و جان بستان

    که پیش آن رخت جان را فدا کردن توان؟ نتوان

    چه گویم با تو حال خود؟ که لطفت با تو خود گوید

    که: با کمتر سگ کویت جفا کردن توان؟ نتوان

    عراقی گر به درگاهت طفیل عاشقان آید

    در خود را به روی او فرا کردن توان؟ نتوان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha