کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگارا از سر کویت گذر کردن توان؟ نتوان

    به خوبی در همه عالم نظر کردن توان؟ نتوان

    چو آمد در دل و دیده خیالت آشنا بنشست

    ز ملک خویش سلطان را بدر کردن توان؟ نتوان

    مرا این دوستی با تو قضای آسمانی بود

    قضای آسمانی را دگر کردن توان؟ نتوان

    چو با ابروی تو چشمم به پنهانی سخن گوید

    از آن معنی رقیبان را خبر کردن توان؟ نتوان

    چو چشم مست خونریزت ز مژگان ناوک اندازد

    بجز جان پیش تیر تو سپر کردن توان؟ نتوان

    گرفتم خود که بگریزم ز دام زلف دلگیرت

    ز تیر غمزهٔ مستت حذر کردن توان؟ نتوان

    نگویی چشم مستت را، که خون من همی ریزد

    ز خون بی‌گناه او را حذر کردن توان؟ نتوان

    بگو با غمزهٔ شوخت، که رسوای جهانم کرد:

    به پیران سر عراقی را سمر کردن توان؟ نتوان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha