کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ماهرخان، که داد عشق، عارض لاله رنگشان

    هان! به حذر شوید از غمزهٔ شوخ و شنگشان

    نالهٔ زار عاشقان، اشک چو خون بی‌دلان

    هیچ اثر نمی‌کند در دل همچو سنگشان

    با دل ریش عاشقان، وه! که چها نمی‌کنند؟

    ابرو چون کمانشان، غمزهٔ چون خدنگشان

    از لب و زلف و خال و خط دانه و دام کرده‌اند

    تا که برین صفت بود، دل که برد ز چنگشان؟

    ما چو شکر گداخته، ز آب غم و عجبتر آنک:

    در دل ماست چو شکر غصهٔ چون شرنگشان

    بیش مپرس حال من، زآنکه به شرح می‌دهد

    از دل و دست ما نشان چشم و دهان تنگشان

    غم مخور، ای دل، ار بود یک دو دمی چو دور گل

    دولت بی‌ثباتشان، خوبی بی‌درنگشان

    ابر صفت مریز اشک، از پی هجر و وصلشان

    زان که چو برق بگذرد مدت صلح و جنگشان

    جان عراقی از جهان گشت ملول و بس حزین

    کاهوی او رمید از آن عادت چون پلنگشان

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha