کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بیا، که خانهٔ دل پاک کردم از خاشاک

    درین خرابه تو خود کی قدم نهی؟ حاشاک

    هزار دل کنی از غم خراب و نندیشی

    هزار جان به لب آری، ز کس نداری باک

    کدام دل که ز جور تو دست بر سر نیست؟

    کدام جان که نکرد از جفات بر سر خاک؟

    دلم، که خون جگر می‌خورد ز دست غمت،

    در انتظار تو صد زهر خورده بی تریاک

    کنون که جان به لب آمد مپیچ در کارم

    مکن، که کار من از تو بماند در پیچاک

    نه هیچ کیسه‌بری همچو طره‌ات طرار

    نه هیچ راهزنی همچو غمزه‌ات چالاک

    به طره صید کنی صدهزار دل هر دم

    به غمزه بیش کشی هر نفس دو صد غمناک

    دل عراقی مسکین، که صید لاغر توست

    چو می کشیش میفگن، ببند بر فتراک

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha