کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مرا درد تو درمان می‌نماید

    غم تو مرهم جان می‌نماید

    مرا، کز جام عشقت مست باشم

    وصال و هجر یکسان می‌نماید

    چو من تن در بلای عشق دادم

    همه دشوارم آسان می‌نماید

    به جان من غم تو، شادمان باد،

    هر آن لطفی که بتوان می‌نماید

    اگر یک لحظه ننماید مرا سوز

    دگر لحظه دو چندان می‌نماید

    دلم با اینهمه انده، ز شادی

    بهار و باغ و بستان می‌نماید

    خیالت آشکارا می‌برد دل

    اگر روی تو پنهان می‌نماید

    لب لعل تو جانم می‌نوازد

    بنفشه آب حیوان می‌نماید

    ندانم تا چه خواهد فتنه انگیخت؟

    که زلفش بس پریشان می‌نماید

    به دوران تو زان تنگ است دل‌ها

    که حسن تو فراوان می‌نماید

    چو ذره در هوای مهر رویت

    عراقی نیک حیران می‌نماید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha