کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    صبا وقت سحر، گویی، ز کوی یار می‌آید

    که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید

    نسیم او مگر در باغ جلوه می‌دهد گل را

    که آواز خوش بلبل ز هر سو زار می‌آید

    مگر از زلف دلدارم صبا بویی به باغ آورد

    که از باغ و گل و گلزار بوی یار می‌آید

    از آن چون بلبل بی‌دل ز رنگ و بوی گل شادم

    که از گلزار در چشمم رخ دلدار می‌آید

    گر آید در نظر کس را به جز رخسار او رویی

    مرا باری نظر دایم بر آن رخسار می‌آید

    مرا از هرچه در عالم به چشم اندر نیامد هیچ

    مگر آبی که در چشمم دمی صد بار می‌آید

    چو اندر آب عکس یار خوشتر می‌شود پیدا

    از آنروز آب در چشمم مگر بسیار می‌آید

    جهان آب است و من در وی جمال یار می‌بینم

    ازینجا خواب در چشمم مگر بسیار می‌آید

    عراقی در چنین خوابی همی بیند چنان رویی

    از آن در خاطرش هر دم هزاران کار می‌آید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha