کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از در یار گذر نتوان کرد

    رخ سوی یار دگر نتوان کرد

    ناگذشته ز سر هر دو جهان

    بر سر کوش گذر نتوان کرد

    زان چنان رخ، که تمنای دل است

    صبر ازین بیش مگر نتوان کرد

    با چنین دیده، که پرخوناب است

    به چنان روی نظر نتوان کرد

    چون حدیث لب شیرینش رود

    یاد حلوا و شکر نتوان کرد

    سخن زلف مشوش بگذار

    دل ازین شیفته‌تر نتوان کرد

    قصهٔ درد دل خود چه کنم؟

    راز خود جمله سمر نتوان کرد

    غم او مایهٔ عیش و طرب است

    از طرب بیش حذر نتوان کرد

    گرچه دل خون شود از تیمارش

    غمش از سینه به در نتوان کرد

    ابتلایی است درین راه مرا

    که از آن هیچ خبر نتوان کرد

    گفتم: ای دل، بگذر زین منزل

    محنت آباد مقر نتوان کرد

    گفت: جایی که عراقی باشد

    زود از آنجای سفر نتوان کرد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha