شیخ فخرالدین عراقی
غزلیات
غزل شماره ۷۸: از در یار گذر نتوان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از در یار گذر نتوان کرد رخ سوی یار دگر نتوان کرد ناگذشته ز سر هر دو جهان بر سر کوش گذر نتوان کرد زان چنان رخ، که تمنای دل است صبر ازین بیش مگر نتوان کرد با چنین دیده، که پرخوناب است به چنان روی نظر نتوان کرد چون حدیث لب شیرینش رود یاد حلوا و شکر نتوان کرد سخن زلف مشوش بگذار دل ازین شیفته تر نتوان کرد قصهٔ درد دل خود چه کنم؟ راز خود جمله سمر نتوان کرد غم او مایهٔ عیش و طرب است از طرب بیش حذر نتوان کرد گرچه دل خون شود از تیمارش غمش از سینه به در نتوان کرد ابتلایی است درین راه مرا که از آن هیچ خبر نتوان کرد گفتم: ای دل، بگذر زین منزل محنت آباد مقر نتوان کرد گفت: جایی که عراقی باشد زود از آنجای سفر نتوان کرد شیخ فخرالدین عراقی