کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من رنجور را یک دم نپرسد یار چتوان کرد؟

    نگوید: چون شد آخر آن دل بیمار چتوان کرد؟

    تنم از رنج بگدازد، دلم از غم به جان آرد

    چنین است، ای مسلمانان مرا غمخوار چتوان کرد؟

    ز داروخانهٔ لطفش چو دارو جان نمی‌یابد

    بسازم با غم دردش بنالم زار چتوان کرد؟

    دلا، بر من همین باشد که جان در راه او بازم

    اگر آن ماه ننماید مرا رخسار چتوان کرد؟

    چو از خوان وصال او ندارم جز جگر قوتی

    بخایم هم از بن دندان جگر ناچار چتوان کرد؟

    سحرگاهان به کوی او بسی رفتم به بوی او

    بسی گفتم: قبولم کن، نکرد آن یار چتوان کرد؟

    چنان نالیدم از شوقش که شد بیدار همسایه

    ز خواب این دیدهٔ بختم نشد بیدار چتوان کرد؟

    مرا چون نیست از عشقش به جز تیمار و غم روزی

    ضرورت می‌خورم هر دم غم و تیمار چتوان کرد؟

    عراقی نیک می‌خواهد که فخر عالمی باشد

    ولیکن یار می‌خواهد که باشد عار چتوان کرد؟

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha