کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    مگر ز آن گل شمیمی هست باد صبحگاهی را
    که دارد این نشاط افزائی و اندوه کاهی را
    ز دوزخ گو مترسان داغ هجران دیده را زاهد
    کز آتش نیست باکی دور از آب افتاده ماهی را
    چو ماهر کس نشد گم در ره عشقت چه میداند
    غم بی‌رهبری و محنت گم کرده راهی را
    ندانی گر ز حرمان زلال وصل خود حالم
    بیا بنگر طپان در خاک این لب تشنه ماهی را
    مپرس از صبح و شام کشور بختم که از ظلمت
    زهم نشناسد این جا کس سفیدی و سیاهی را
    تو از ما فارغی کآسوده ساحل چه میداند
    چه حال از شورش دریا بود کشتی تباهی را
    مگر دریابدم موجی و گر نه دست و پائی کو
    که در بحر افکند این بر کنارافتاده ماهی را
    نظر چون از رخ مه طلعتان مشتاق بردارم
    که می‌بینم در این آئینه‌ها نور الهی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha