کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    میکشم جوری از آن نرگس فتان که مپرس
    میخورم خونی از آن غنچه خندان که مپرس
    آه از محنت هجر تو که حالی دارم
    روز وصل تو بیاد شب هجران که مپرس
    کرده پا بست قفس الفت صیاد مرا
    ورنه هست آنقدرم ذوق گلستان که مپرس
    گفتمش صبر ز بیداد تو ورزم تا کی
    گفت اگر هست ترا حوصله چندانکه مپرس
    حذر از شعله آهی که برآید ز دلم
    آتشی هست درین سوخته پنهان که مپرس
    ز آنچه از تیر تو باشد بدلم پرسیدی
    آنقدر بر سر هم ریخته پیکان که مپرس
    مگر آورد صبا نکهت زلفت کامشب
    حال مشتاق بحدیست پریشان که مپرس

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha