کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جز آنکه برد چو شمعت شبی بخانه خویش
    کدام مرغ زد آتش بآشیانه خویش
    بسر رسید شب هستیم ز قصه هجر
    شدم بخواب عدم آخر از فسانه خویش
    نباشدش اثری اشک من چسان آرم
    بدام خویش تو را از فریب دانه خویش
    بیار سوز دلم گوید آه گرم بس است
    زبان خویش چو آتش مرا زبانه خویش
    بگلشنی که بود جلوه‌گاه برق چرا
    نهیم دل بخس و خار آشیانه خویش
    کشیدیم قدم از دیده وقت شد که دهد
    ز گریه چشم تر من بسیل خانه خویش
    بیاد شاخ گلت ناله می‌کند چه عجب
    که عندلیب تو خون گرید از ترانه خویش
    منم که شور چو بلبل فکنده‌ام مشتاق
    درین حدیقه ز گلبانگ عاشقانه خویش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha