کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من تشنه دشت بی‌آب بارد مگر سحابی
    ورنه کسی نگیرد دست مرا بآبی
    آن تشنه لب درین دشت آخر رسد بآبی
    کز ره نرفته باشد از جلوه سرابی
    هرکس که گشت روشن از لوح دل سوادش
    هرگز نخوانده باشد گو حرفی از کتابی
    از تشنگی است یا رب آتش بجان گیاهم
    یا رشحه زابری یا قطره‌ای ز آبی
    هرگز ز ساغر عشق جز خون دل نخوردیم
    اینست اگر کشیده است زین گل کسی گلابی
    در پنجه غم او مرغیست دل که چون شد
    بیرون ز بیضه افتاد در چنگل عقابی
    زهر فراق یاران هرکس چشیده داند
    در نه خم فلک نیست زین تلختر شرابی
    نزدیک ساحل آمد سالم سفینه ما
    ای قلزم محبت وقتست انقلابی
    اکنون که دانه‌ام سوخت لب تشنه در ته خاک
    حاصل چه زینکه هر سو گیرد هوا سحابی
    زآن مهروش چه داند بیتابی تو مشتاق
    چون ذره هر که نبود سرگرم آفتابی

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha