کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بکویش میرود گاهی ز من آهی نمیدانم
    به او می‌گوید آهم حال من گاهی نمیدانم
    ز مهر و مه نباشم چون یادت روز و شب فارغ
    تو را میدانم و بس مهری و ماهی نمیدانم
    سر اخلاص چون از آستان عشق بردارم
    که در عالم جز این درگاه درگاهی نمیدانم
    بهر چاهیست دایم یوسفی اما فتد روزی
    گذار کاردانی بر سر چاهی نمیدانم
    مگر از کفر و دینم وارهاند جذبه عشقی
    وگرنه جز ره دیر و حرم راهی نمیدانم
    بجرم عشق دانم ریزیم خون عاقبت اما
    بچشمت این گنه کوهی است یا کاهی نمیدانم
    سزد کز مهوشان مشتاق گردم بنده آنمه
    که امروز این سپه را غیر او شاهی نمیدانم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha