کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دامن خویش ز خون مژه گلشن کردم
    از فراق تو چه گل‌ها که بدامن کردم
    شد کفن دوختم آن جامه که از تار وفا
    سیه آنروز که این رشته بسوزن کردم
    گفتم از عشق فروغی رسدم آه که شد
    تیره‌تر روزم از این شمع که روشن کردم
    روغن دیده گرفتم ز سرشک گلگون
    بچراغون شب هجر تو روشن کردم
    آخرم دوست نگشتی تو و داغم که تمام
    دوستانرا بخود از بهر تو دشمن کردم
    کردم از دیر و حرم رو بدر دل خود را
    فارغ از پیروی شیخ و برهمن کردم
    قسمت برق چه خواهد شد آخر گیرم
    سبز شد کشته‌ام و چیدم و خرمن کردم
    ریختم در ره عشق آنچه مرا بود بخاک
    خویش را فارغ از اندیشه رهزن کردم
    چون جرس از دل هر سنگ برآید فریاد
    بسکه در بادیه عشق تو شیون کردم
    نرسم در ره مقصود بجائی مشتاق
    کانچه پیر خردم گفت مکن من کردم

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha