کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    از تف هجران او هرگز نیاسودم چو شمع
    داشتم آتش بسر زین داغ تا بودم چو شمع
    اینکه در امید و بیم از هجر و وصلش مانده‌ام
    روشنست از خنده‌های گریه‌آلودم چو شمع
    نبودم روز و شبی قسمت نشاط بزم وصل
    شام اگر مقبول محفل صبح مردودم چو شمع
    غیر ازین چیدم چه گل از آتش سودای عشق
    کاخر از سر تا بپا زین داغ فرسودم چو شمع
    کو اجل تا وارهم از آتش سودای عشق
    تا بکی برخیزد از سر دمبدم دودم چو شمع
    زنده نگذارد غمت چون بیشم از یکشب چه فرق
    صرصر هجران کشد گر دیر گر زودم چو شمع
    هر قدر مشتاق از تن در شب هجران یار
    کاستم بر اشک و آه خویش افزودم چو شمع

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha