کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    من آنصیدم که گفت آهسته چون می‌بست صیادش
    که خون میریزمش اما نخواهم کرد آزادش
    من آنصید به خون غلطیده‌ام کز تیر بیدادش
    زد و کشت و به خاک ره فکند و رفت صیادش
    نمی‌آرد بحکم ناز با من سر فرو ورنه
    چو من مرغ گرفتاری ندارد سرو آزادش
    ز دل بود آنچه دیدم شکر کز سیل غمت آخر
    چنان این خانه ویران شد که نتوان کرد آبادش
    ز رسم و راه یاری نگذرد بر کوهکن شیرین
    فلک گاهی برغم خسرو آرد سوی فرهادش
    کجا مشتاق جویای طرب گردد که خود دارد
    بدرد و غم دل اندوهناک و جان ناشادش

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha