کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    به مرغی داده گردون از ازل فرخنده بالی را
    که بنشیند گهی برطرف بام آن قصر عالی را
    دل صیاد درخون می‌طپد از ناله زارم
    که دارد از اسیران قفس این عجز نالی را
    دلم از خون تهی گشته است و بر چشمم چنان بیند
    که مخموری به حسرت بنگرد مینای خالی را
    جز آن مه کز خط و خالش سیه باشد شب و روزم
    که از مشکین غزالان دارد این خوش خط و خالی را
    کجا حال دل‌پر خون ما داند سیه مستی
    که نشناسد ز هم جام پر و مینای خالی را
    دهد صاف میم از جام زر ساقی چه لطفست این
    نیرزم منکه درد باده و جام سفالی را
    از آن آتش طبیعت چون رهم سالم سپند آسا
    که از حد برده‌خوی تند او بی‌اعتدالی را
    ز خود مشتاق شهد افشان چو طوطی نیست منقارم
    کز آن آئینه رو دارم من این شیرین مقالی را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha