کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    جان بقید تنم از کوی کسی افتاده است
    بلبلی از چمنی در قفسی افتاده است
    باید افغان ز جفای تو و افغان کز ضعف
    کار ما خسته دلان با نفسی افتاده است
    زان بکوی عدمم خوش که جز آن کوی کجاست
    که نه آنجا بکسی کار کسی افتاده است
    فصل گل شد چه بمرغی گذرد آه که او
    بی پروبال بکنج قفسی افتاده است
    سوز دم رشگ درین بادیه هرجا بینم
    آتشی جسته و در جان خسی افتاده است
    محمل ناز که زین‌دشت گذشته است که باز
    دل بدنبال صدای جرسی افتاده است
    آمدم سوی تو اکنون نکنم چون فریاد
    که گذارم بر فیاد رسی افتاده است
    هر کسم دید بدنبال نگاهت بیخود
    گفت مستی بقفای عسسی افتاده است
    نه همین خفته ز بیداد تو در خون مشتاق
    کشته تیغ تو در خاک بسی افتاده است

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha