کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گر بعاشق سر عتابش نیست
    هرچه گویم چرا جوابش نیست
    گر نه کارم بهجر خویش گذاشت
    بهر قتلم چرا شتابش نیست
    کوی عشقست چون گذرگه سیل
    که بجز خانه خرابش نیست
    چون زنم دیده برهم آینه‌وار
    چشم حیران عشق خوابش نیست
    زاری از عشق بس دلا کاتش
    رحم بر گریه کبابش نیست
    کشتئی را که داد تن بشکست
    بیمی از بحر و انقلابش نیست
    منم آن رهروی که عشق افکند
    تشنه دروادئی که آبش نیست
    گفتمش چاره کن غم مشتاق
    که ز هجرت توان و تابش نیست
    گفت سیماب‌وار جز مردن
    چاره بهر اضطرابش نیست
    گفتمش غیر از این علاج دگر
    بهر سوز دل کبابش نیست
    بر لب انگشت زد مرا یعنی
    که خموش این سخن جوابش نیست

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha