کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چه شود که اهل جهان بکسی ز تف غم او شرری نرسد
    که بسوز دل پر از آتش ما رسد او جز او دگری نرسد
    نروم بچه‌سان ز ولایت تو ز جفای برون ز نهایت تو
    که ز گوشه چشم عنایت تو من غمزده را نظری نرسد
    بحدیقه وصل تو پیر و جوان همه را شده خون ز دو دیده روان
    که درخت پرثمر است و از آن بثمر طلبان ثمری نرسد
    نه بناله‌ام از ستمت بر کس نه ببادیه‌ام به فقان چو جرس
    من خسته غمت به تو گویم و بس که بدرددلم دگری نرسد
    شده قسمت ما چو فسرده دلان خنکی ز بس از دم سرد جهان
    شود آتش ار همه کون و مکان بسمندری شرری نرسد
    تو که جور تو آمده بر دل ما همه راحت جان نبود عجبی
    که رسد پی هم ز تو سنگ جفا و بشیشه ما خطری نرسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha