کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    بدل چگونه توان داغ عشق پنهان است
    به پنبه آتش‌سوزان نهفته نتوان داشت
    نشد نصیبم از آن بوسه چه حالست این
    که تشنه مردم و لعل تو آب حیوان داشت
    به خون عاشق از اظهار عشق تشنه شوی
    فغان که درد ترا باید از تو پنهان داشت
    نگین سلطنتست از دو کون کندن دل
    گمان مکن که چنین خاتمی سلیمان داشت
    بیا که در تن ما بی‌رخ تو شکوه جان
    شکایتست که یوسف ز رنج زندان داشت
    خوش آن مریض که در بستر رضا جان داد
    نه انتظار طبیب و نه فکر درمان داشت
    رود زیاد بساحل رسیده را حالی
    که از طلاطم دریا بروز طوفان داشت
    کنون نه دیده من در طلسم حیرت ازوست
    مرا چو آینه رویت همیشه حیران داشت
    دمید صبح شب عمر و دم نزد صبحم
    خوش آنزمان که شب انتظار پایان داشت
    فکند ناله مشتاق در جهان آتش
    ز داغها که بجان از فراق جانان داشت

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha