کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نیست کس بعهد ما یار یار خویش را
    دوست خصم جان بود دوستدار خویش را
    آن سیاه کوکبم کز غم تو کرده‌ام
    تیره همچو روز خود روزگار خویش را
    او بر خش ناز و من خاک رهگذر چسان
    دست بر عنان زنم شهسوار خویش را
    مهر من طلوع کند در هوای خود ببین
    اضطراب ذره بی‌قرار خویش را
    باز پیچ و خم مکن همچو شعله‌ام
    یا برون کن از دلم خارخار خویش را
    شد دل چون گدا خون ز رشک تا به کی
    یار شهر بنگرم شهریار خویش را
    مردم از ندیدنش ای خوش آن زمان که من
    دیده بر رخ افکنم گلعذار خویش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha