کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نگیرد دل قرار از تاب تب بیمار هجران را
    مگر آندم که بیند روی جانان و دهد جان را
    نبودش جا بغیر از دامن یعقوب و حیرانم
    که یوسف چون کشید آزار چاه و رنج زندان را
    شمار کشتگان وادی عشق از که می‌آید
    که در خون کاروانی خفته هر گام این بیابان را
    شب عاشق بپایان گو میا کز حسرت عشقت
    ز هم فرقی نباشد صبح وصل و شام هجران را
    شود ممتاز کی عشق از هوی در کشوری کانجا
    نباشد فرق چاک سینه و چاک گریبان را
    بدان آشفته حالی روز خویش از شورش کشتی
    رسانیدم بپایان کاهل کشتی روز طوفان را
    دو شهر آنمه ز وصل و هجر خود دارد که جا باشد
    در آن جانهای آباد و درین دلهای ویران را
    ز تیغ جورت آن سرها که در هر وادی افتاده
    شماری گر توانی بشمری ریگ بیابان را
    به دیگر بلبلان مشتاق را ای گل چه می‌سنجی
    که باشد نغمه رنگارنگ این مرغ خوش‌الحان را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha