کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    تا کی بما نشینی بیگانه وار یا را
    آخر تفقدی کن یاران آشنا را
    جانم فدای آن دم کز بعد انتظاری
    باز آید آشنائی بنوازد آشنا را
    دستم تو گیر یارب کز رنج خار وادی
    محمل‌نشین چه داند حال برهنه پا را
    نبود ترا حذر چند از آه دردمندان
    اندیشه کن که باشد گه‌گه اثر دعا را
    چشم ترحم از یار دارم ولی چه سازم
    خوبان نمی‌نوازند عشاق بی‌نوا را
    روزی که شد دل ما روشن ز صیقل عشق
    آئینه بود در زنگ جام جهان‌نما را
    منعم ز بیقراری بی‌او مکن که هرچند
    کردم طلب نجستم صبر گریز پا را
    بیگانه‌ام ز خود ساخت بوی تو تا چه باشد
    حال کسی که بیند دیدار آشنا را
    زر می‌شود بکف خاک ز اکسیر بی‌نیازی
    گو از جهان بکش دست جویای کیمیا را
    مشتاق اگر ز بزمش دورم عجب نباشد
    دربارگاه سلطان کی ره بود گدا را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha