کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    کنم دایم ز غیرت پاسبانی پاسبانش را
    که نگذارم اگر خواهد ببوسد آستانش را
    جدا ز آن شاخ گل گردد دلم هر لحظه بر شاخی
    چو نو پرواز مرغی کو کند گم آشیانش را
    نگیرد مرغ دل جا جز بر آن سروسهی ور نه
    بخاک از سرکشی افکند صد بار آشیانش را
    دو جوی خون که عاشق از دو چشم خون فشان دارد
    نظر کن گر نمی‌بینی عیان زخم نهانش را
    کیم حاصل شود کام از سوار برق جولانی
    که سوزم چون گیاه خشک اگر گیرم عنانش را
    شبم تار است و روزم تیره کافکند از ازل عشقم
    در آن عالم که نبود مهروماهی آسمانش را
    بیک زخمم بخاک افکند و رفت و چشم من بر ره
    که شاید بر سر آید کشته در خون طپانش را
    شد از خط آخر حسنش به از اول چه باغست این
    که باشد از بهارش بیش کیفیت خزانش را
    خروشد دل بپای ناقه‌اش همچون جرس دایم
    که شاید بشنود محمل‌نشین یکدم فغانش را
    دلم دارد ز هجر او حکایتها که نتواند
    بصد دستان بیان سازد کسی یکداستانش را
    گلی کز باغ وصلش قسمت مانیست جز بوئی
    چه حاصل باغبان گر در نبندد گلستانش را
    نه کس آگاه از او نه منزلی او را نمیدانم
    که نامش از که پرسم وز کجا جویم نشانش را
    نه اکنون آزمایش می‌کند مشتاق از جورم
    من از اول هدف بودم خدنگ امتحانش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha