کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    غم دل کس بامید چه گوید دلستانش را
    چرا بلبل خروشد نشنود چون گل فغانش را
    مکن ایگل جفا با بلبل خود اینقدر ترسم
    رود از باغ و نتوانی تهی دید آشیانش را
    ندارم گر برش از بوالهوس فرقی عجب نبود
    که نشناسد ز گلچین هیچ گلبن باغبانش را
    بکویت گر چنین آشفته میگردم مکن منعم
    دلی گم کرده‌ام اینجا و میجویم نشانش را
    دودستم بهر آن دادند در جولانگه نازش
    که از دستی رکابش گیرم از دستی عنانش را
    جفای دوست باشد لطف دیگر گو فلک هرگز
    نسازد مهربان با من دل نامهربانش را
    کشد مشتاق تا کی محنت هجران خوش آنساعت
    که بیند روی جانان و کند تسلیم جانش را

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha