به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
ورود / ثبت نام
ورود به گنجینه فارسی
کاربر جدید هستید ؟
ثبت نام
سفارش های من
پرداختی های من
پیام های من
تغییر کلمه عبور
خروج
صفحه اصلی
ایران بزرگ
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
همه سخنوران
ابن سینا | شیخ الرئیس
ابن یمین
ابوالحسن فراهانی
ابوالفرج رونی
ابوالقاسم فردوسی
ابوسعید ابوالخیر
ابولقاسم لاهوتی
ابومنصور دقیقی
ابومنصور معمری
اثیر اخسیکتی
ادیب صابر ترمذی
آذر بیگدلی
ازرقی هروی
استاد رودکی
اسدی توسی
اسیر شهرستانی
اسیری لاهیجی
آشفته شیرازی
اشو زرتشت
افسر کرمانی
افسرالملوک عاملی
اقبال لاهوری
الهامی کرمانشاهی
امام غزالی
امامی هروی
امیر حسینی غوری
امیر خسرو دهلوی
امیر معزی
امیرشاهی سبزواری
انوری ابیوردی
اهلی شیرازی
اوحدالدین کرمانی
اوحدی مراغه ای
ایرانشاه
ایرج میرزا
بابا افضل کاشی
بابا طاهر
بارق شفیعی
بازار صابر
بدیع بلخی
بلند اقبال
بیدل دهلوی
بیرنگ کوهدامنی
بیهقی
پروین اعتصامی
پوریای ولی
ترکی شیرازی
تیمورشاه درانی
جامی هروی
جلال عضد یزدی
جمال الدین اصفهانی
جهان ملک خاتون
جویا تبریزی
جیحون یزدی
چاندرا بهان برهمن
حاجب شیرازی
حافظ شیرازی
حزین لاهیجی
حِسام خوسفی
حسن غزنوی
حسین خوارزمی
حسین کنگرتی
حکیم سبزواری
حکیم سنایی غزنوی
حکیم عمر خیام
حکیم ناصر خسرو
حکیم نزاری قهستانی
حکیم نظامی گنجوی
حمیدالدین بلخی
حیدر شیرازی
حیدری وجودی
خاقانی شروانی
خالد نقشبندی
خلیل الله خلیلی
خواجه عبدالله
خواجه نصیرالدین توسی
خواجوی کرمانی
خیالی بخاری
داوی پریشان
دهقان کابلی
رابعه بلخی
رحیم خان خانان
رشحه اصفهانی
رضا مایل هروی
رضاقلی هدایت
رضیالدین آرتیمانی
رفیق اصفهانی
رهی معیری
زرتشت بهرام پژدو
سحاب اصفهانی
سراج قمری
سراینده فرامرز نامه
سرمد کاشانی
سعدالدین وراوینی
سعدی شیرازی
سعیدا یزدی
سلطان باهو
سلطان محمود
سلطان ولد
سلمان ساوجی
سلیم تهرانی
سلیمان لایق
سلیمی جرونی
سوزنی سمرقندی
سیدای نَسَفی
سیف فرغانی
شاه نعمت الله
شاهدی
شرف الدین بخاری
شمس مغربی
شهابالدین سُهرِوَردی
شهرزاد | هزار و یک شب
شهریار
شوکت بخاری
شیخ بهایی
شیخ فخرالدین عراقی
صابر همدانی
صامت بروجردی
صائب تبریزی
صغیر اصفهانی
صفای اصفهانی
صفی علیشاه
صوفی محمد هروی
ضیاءالدین نَخشَبی
طاهره زرین تاج
طبیب اصفهانی
طغرای مشهدی
طغرل احراری
ظهیر فاریابی
ظهیری سمرقندی
عارف قزوینی
عبادی مروزی
عباس صبوحی
عبدالحق بیتات
عبدالقادر گیلانی
عبدالواسع جبلی
عبید زاکانی
عرفی شیرازی
عروضی سمرقندی
عسجدی مروزی
عشقری
عطار تونی
عطار نیشابوری
علی شیر نوایی
عمادالدین نسیمی
عمان سامانی
عمعق بخاری
عنصرالمعالی کیکاووس
عنصری بلخی
عینالقضات همدانی
عیوقی
غالب دهلوی
غبار همدانی
فایز دشتی
فخر الدین اسعد گرگانی
فرخی سیستانی
فرخی یزدی
فرزانه خجندی
فروغی بسطامی
فصیحی هروی
فضولی بغدادی
فغانی شیرازی
فلکی شروانی
فیاض لاهیجی
فیض کاشانی
قاسم انوار
قانعی توسی
قائم مقام فراهانی
قدسی مشهدی
قرآن به فارسی
قصاب کاشانی
قطران تبریزی
قهار عاصی
قوامی رازی
قیصر امین پور
کارو
کسایی مروزی
کلیم کاشانی
کمال الدین اصفهانی
کمال الدین خجندی
کوهی
گل نظر کلدی
گلرخسار صفی اوا
گورو گوبیند سینگ
لایق شیرعلی
لبیبی
مجد همگر
مجیرالدین بیلقانی
محتشم کاشانی
محقق ترمذی
محمد بن منور
محمد كوسج
محمود شبستری
محیط قمی
محیی الدین ابن عربی
مختاری غزنوی
مخفی بدخشی
مسعود سعد سلمان
مشتاق اصفهانی
ملا احمد نراقی
ملا مسیح پانی پتی
منوچهری دامغانی
مهستی گنجوی
مولانا بلخی
مولانا ناصر بخاری
مومن قناعت
میرداماد
میرزا آقاخان کرمانی
میرزا حبیب خراسانی
میرزا قاآنی
میرزاده عشقی
میلی مهشدی هروی
نجم الدین رازی
نصرالله منشی
نصیر جهرمی
نظام قاری
نظیری نیشابوری
نعیم فراشری آلبانیایی
نورعلی شاه
نوعی خبوشانی
نیر تبریزی
هاتف اصفهانی
هلالی جغتایی
همام تبریزی
هوشنگ ابتهاج
واعظ قزوینی
وحدت کرمانشاهی
وحشی باقفی
وحید قزوینی
وطواط بلخی
وفایی شوشتری
وفایی مهابادی
همه آثار
منوی دسترسی
صفحه اصلی
پیام های من
ایران
افغانستان
تاجیکستان
کشورهای دیگر
پشتیبانی مالی از شاعر یا کتاب
حمایت مالی
بازارچه گنجینه فارسی
ورود به صفحه کاربری
تماس با ما
درباره ما
صفحه اصلی
کتابخانه دیجیتال
کتابخانه دیجیتال
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی :
مولانا بلخی
مولانا بلخی
دیوان کبیر (دیوان شمس)
غزلیات مولانا
غزلیات مولانا - حرف (د)
663
غزل شمارهٔ ۵۲۳: ای بیوفا جانی که او بر ذوالوفا عاشق نشد
غزل شمارهٔ ۵۲۴: بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
غزل شمارهٔ ۵۲۵: بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
غزل شمارهٔ ۵۲۶: ای لولیان ای لولیان یک لولیی دیوانه شد
غزل شمارهٔ ۵۲۷: گر جان عاشق دم زند آتش در این عالم زند
غزل شمارهٔ ۵۲۸: آن کیست آن آن کیست آن کو سینه را غمگین کند
غزل شمارهٔ ۵۲۹: خامی سوی پالیز جان آمد که تا خربز خورد
غزل شمارهٔ ۵۳۰: امروز خندانیم و خوش کان بخت خندان میرسد
غزل شمارهٔ ۵۳۱: صوفی چرا هوشیار شد ساقی چرا بیکار شد
غزل شمارهٔ ۵۳۲: مر عاشقان را پند کس هرگز نباشد سودمند
غزل شمارهٔ ۵۳۳: رندان سلامت میکنند جان را غلامت میکنند
غزل شمارهٔ ۵۳۴: رو آن ربابی را بگو مستان سلامت میکنند
غزل شمارهٔ ۵۳۵: سودای تو در جوی جان چون آب حیوان میرود
غزل شمارهٔ ۵۳۶: آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود
غزل شمارهٔ ۵۳۷: کاری نداریم ای پدر جز خدمت ساقی خود
غزل شمارهٔ ۵۳۸: گر آتش دل برزند بر مؤمن و کافر زند
غزل شمارهٔ ۵۳۹: مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند
غزل شمارهٔ ۵۴۰: مستی سلامت میکند پنهان پیامت میکند
غزل شمارهٔ ۵۴۱: صرفه مکن صرفه مکن صرفه گدارویی بود
غزل شمارهٔ ۵۴۲: بی گاه شد بیگاه شد خورشید اندر چاه شد
غزل شمارهٔ ۵۴۳: یار مرا مینهلد تا که بخارم سر خود
غزل شمارهٔ ۵۴۴: ای که ز یک تابش تو کوه احد پاره شود
غزل شمارهٔ ۵۴۵: بی تو به سر می نشود با دگری مینشود
غزل شمارهٔ ۵۴۶: هین سخن تازه بگو تا دو جهان تازه شود
غزل شمارهٔ ۵۴۷: سجده کنم پیشکش آن قد و بالا چه شود
غزل شمارهٔ ۵۴۸: چشم تو ناز میکند ناز جهان تو را رسد
غزل شمارهٔ ۵۴۹: آب زنید راه را هین که نگار میرسد
غزل شمارهٔ ۵۵۰: پنبه ز گوش دور کن بانگ نجات میرسد
غزل شمارهٔ ۵۵۱: جان و جهان چو روی تو در دو جهان کجا بود
غزل شمارهٔ ۵۵۲: چیست صلای چاشتگه خواجه به گور میرود
غزل شمارهٔ ۵۵۳: بی همگان به سر شود بیتو به سر نمیشود
غزل شمارهٔ ۵۵۴: این رخ رنگ رنگ من هر نفسی چه میشود
غزل شمارهٔ ۵۵۵: چونک جمال حسن تو اسب شکار زین کند
غزل شمارهٔ ۵۵۶: جور و جفا و دوریی کان کنکار میکند
غزل شمارهٔ ۵۵۷: دل چو بدید روی تو چون نظرش به جان بود
غزل شمارهٔ ۵۵۸: یار مرا چو اشتران باز مهار میکشد
غزل شمارهٔ ۵۵۹: زهره عشق هر سحر بر در ما چه میکند
غزل شمارهٔ ۵۶۰: عاشق دلبر مرا شرم و حیا چرا بود
غزل شمارهٔ ۵۶۱: طوطی جان مست من از شکری چه میشود
غزل شمارهٔ ۵۶۲: خیال ترک من هر شب صفات ذات من گردد
غزل شمارهٔ ۵۶۳: دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد
غزل شمارهٔ ۵۶۴: همیبینیم ساقی را که گرد جام میگردد
غزل شمارهٔ ۵۶۵: اگر صد همچو من گردد هلاک او را چه غم دارد
غزل شمارهٔ ۵۶۶: بتی کو زهره و مه را همه شب شیوه آموزد
غزل شمارهٔ ۵۶۷: نباشد عیب پرسیدن تو را خانه کجا باشد
غزل شمارهٔ ۵۶۸: چو آمد روی مه رویم چه باشد جان که جان باشد
غزل شمارهٔ ۵۶۹: بهار آمد بهار آمد بهار مشکبار آمد
غزل شمارهٔ ۵۷۰: بهار آمد بهار آمد بهار خوش عذار آمد
غزل شمارهٔ ۵۷۱: بیا کامشب به جان بخشی به زلف یار میماند
غزل شمارهٔ ۵۷۲: ورای پرده جانت دلا خلقان پنهانند
غزل شمارهٔ ۵۷۳: برآمد بر شجر طوطی که تا خطبه شکر گوید
غزل شمارهٔ ۵۷۴: مرا عاشق چنان باید که هر باری که برخیزد
غزل شمارهٔ ۵۷۵: ایا سر کرده از جانم تو را خانه کجا باشد
غزل شمارهٔ ۵۷۶: دل من چون صدف باشد خیال دوست در باشد
غزل شمارهٔ ۵۷۷: چو برقی میجهد چیزی عجب آن دلستان باشد
غزل شمارهٔ ۵۷۸: مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد
غزل شمارهٔ ۵۷۹: دگرباره سر مستان ز مستی در سجود آمد
غزل شمارهٔ ۵۸۰: صلا یا ایها العشاق کان مه رو نگار آمد
غزل شمارهٔ ۵۸۱: مه دی رفت و بهمن هم بیا که نوبهار آمد
غزل شمارهٔ ۵۸۲: اگر خواب آیدم امشب سزای ریش خود بیند
غزل شمارهٔ ۵۸۳: رسیدم در بیابانی که عشق از وی پدید آید
غزل شمارهٔ ۵۸۴: یکی گولی همیخواهم که در دلبر نظر دارد
غزل شمارهٔ ۵۸۵: مرا دلبر چنان باید که جان فتراک او گیرد
غزل شمارهٔ ۵۸۶: سعادت جو دگر باشد و عاشق خود دگر باشد
غزل شمارهٔ ۵۸۷: صلا جانهای مشتاقان که نک دلدار خوب آمد
غزل شمارهٔ ۵۸۸: صلا رندان دگرباره که آن شاه قمار آمد
غزل شمارهٔ ۵۸۹: شکایتها همیکردی که بهمن برگ ریز آمد
غزل شمارهٔ ۵۹۰: سر از بهر هوس باید چو خالی گشت سر چه بود
غزل شمارهٔ ۵۹۱: چه بویست این چه بویست این مگر آن یار میآید
غزل شمارهٔ ۵۹۲: اگر چرخ وجود من از این گردش فروماند
غزل شمارهٔ ۵۹۳: برون شو ای غم از سینه که لطف یار میآید
غزل شمارهٔ ۵۹۴: امروز جمال تو سیمای دگر دارد
غزل شمارهٔ ۵۹۵: آن را که درون دل عشق و طلبی باشد
غزل شمارهٔ ۵۹۶: آن مه که ز پیدایی در چشم نمیآید
غزل شمارهٔ ۵۹۷: امروز جمال تو بر دیده مبارک باد
غزل شمارهٔ ۵۹۸: یاران سحر خیزان تا صبح کی دریابد
غزل شمارهٔ ۵۹۹: امشب عجبست ای جان گر خواب رهی یابد
غزل شمارهٔ ۶۰۰: جامم بشکست ای جان پهلوش خلل دارد
غزل شمارهٔ ۶۰۱: آن عشق که از پاکی از روح حشم دارد
غزل شمارهٔ ۶۰۲: آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
غزل شمارهٔ ۶۰۳: گویند به بلا ساقون ترکی دو کمان دارد
غزل شمارهٔ ۶۰۴: هرک آتش من دارد او خرقه ز من دارد
غزل شمارهٔ ۶۰۵: ای دوست شکر خوشتر یا آنک شکر سازد
غزل شمارهٔ ۶۰۶: با تلخی معزولی میری بنمی ارزد
غزل شمارهٔ ۶۰۷: ای دل به غمش ده جان یعنی بنمی ارزد
غزل شمارهٔ ۶۰۸: ایمان بر کفر تو ای شاه چه کس باشد
غزل شمارهٔ ۶۰۹: در خانه غم بودن از همت دون باشد
غزل شمارهٔ ۶۱۰: نان پاره ز من بستان جان پاره نخواهد شد
غزل شمارهٔ ۶۱۱: ای خفته شب تیره هنگام دعا آمد
غزل شمارهٔ ۶۱۲: بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد
غزل شمارهٔ ۶۱۳: ای خواجه بازرگان از مصر شکر آمد
غزل شمارهٔ ۶۱۴: آن بنده آواره بازآمد و بازآمد
غزل شمارهٔ ۶۱۵: خواب از پی آن آید تا عقل تو بستاند
غزل شمارهٔ ۶۱۶: چونی و چه باشد چون تا قدر تو را داند
غزل شمارهٔ ۶۱۷: چشم از پی آن باید تا چیز عجب بیند
غزل شمارهٔ ۶۱۸: چون جغد بود اصلش کی صورت باز آید
غزل شمارهٔ ۶۱۹: آن صبح سعادتها چون نورفشان آید
غزل شمارهٔ ۶۲۰: از سرو مرا بوی بالای تو میآید
غزل شمارهٔ ۶۲۱: در تابش خورشیدش رقصم به چه میباید
غزل شمارهٔ ۶۲۲: جان پیش تو هر ساعت میریزد و میروید
غزل شمارهٔ ۶۲۳: عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد
غزل شمارهٔ ۶۲۴: هر ذره که بر بالا مینوشد و پا کوبد
غزل شمارهٔ ۶۲۵: گر ماه شب افروزان روپوش روا دارد
غزل شمارهٔ ۶۲۶: هر کآتش من دارد او خرقه ز من دارد
غزل شمارهٔ ۶۲۷: عاشق به سوی عاشق زنجیر همیدرد
غزل شمارهٔ ۶۲۸: ای دوست شکر بهتر یا آنک شکر سازد
غزل شمارهٔ ۶۲۹: عاشق چو منی باید میسوزد و میسازد
غزل شمارهٔ ۶۳۰: گر دیو و پری حارس باتیغ و سپر باشد
غزل شمارهٔ ۶۳۱: نومید مشو جانا کاومید پدید آمد
غزل شمارهٔ ۶۳۲: عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد
غزل شمارهٔ ۶۳۳: شمس و قمرم آمد سمع و بصرم آمد
غزل شمارهٔ ۶۳۴: نک ماه رجب آمد تا ماه عجب بیند
غزل شمارهٔ ۶۳۵: مستان می ما را هم ساقی ما باید
غزل شمارهٔ ۶۳۶: بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
غزل شمارهٔ ۶۳۷: برانید برانید که تا بازنمانید
غزل شمارهٔ ۶۳۸: ملولان همه رفتند در خانه ببندید
غزل شمارهٔ ۶۳۹: آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
غزل شمارهٔ ۶۴۰: تا باد سعادت ز محمد خبر افکند
غزل شمارهٔ ۶۴۱: در حلقه عشاق به ناگه خبر افتاد
غزل شمارهٔ ۶۴۲: در خانه نشسته بت عیار کی دارد
غزل شمارهٔ ۶۴۳: در کوی خرابات مرا عشق کشان کرد
غزل شمارهٔ ۶۴۴: تا نقش تو در سینه ما خانه نشین شد
غزل شمارهٔ ۶۴۵: بار دگر آن آب به دولاب درآمد
غزل شمارهٔ ۶۴۶: بار دگر آن مست به بازار درآمد
غزل شمارهٔ ۶۴۷: تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
غزل شمارهٔ ۶۴۸: ای قوم به حج رفته کجایید کجایید
غزل شمارهٔ ۶۴۹: بر چرخ سحرگاه یکی ماه عیان شد
غزل شمارهٔ ۶۵۰: آن سرخ قبایی که چو مه پار برآمد
غزل شمارهٔ ۶۵۱: مهتاب برآمد کلک از گور برآمد
غزل شمارهٔ ۶۵۲: تدبیر کند بنده و تقدیر نداند
غزل شمارهٔ ۶۵۳: چون بر رخ ما عکس جمال تو برآید
غزل شمارهٔ ۶۵۴: هر نکته که از زهر اجل تلختر آید
غزل شمارهٔ ۶۵۵: از بهر خدا عشق دگر یار مدارید
غزل شمارهٔ ۶۵۶: مرغان که کنون از قفس خویش جدایید
غزل شمارهٔ ۶۵۷: گر یک سر موی از رخ تو روی نماید
غزل شمارهٔ ۶۵۸: بگو دل را که گرد غم نگردد
غزل شمارهٔ ۶۵۹: دلم امروز خوی یار دارد
غزل شمارهٔ ۶۶۰: نثرنا فی ربیع الوصل بالورد
غزل شمارهٔ ۶۶۱: بیا ای زیرک و بر گول میخند
غزل شمارهٔ ۶۶۲: اگر عالم همه پرخار باشد
غزل شمارهٔ ۶۶۳: تویی نقشی که جانها برنتابد
غزل شمارهٔ ۶۶۴: دلی دارم که گرد غم نگردد
غزل شمارهٔ ۶۶۵: خنک جانی که او یاری پسندد
غزل شمارهٔ ۶۶۶: چمن جز عشق تو کاری ندارد
غزل شمارهٔ ۶۶۷: سماع صوفیان می درنگیرد
غزل شمارهٔ ۶۶۸: رجب بیرون شد و شعبان درآمد
غزل شمارهٔ ۶۶۹: چو شب شد جملگان در خواب رفتند
غزل شمارهٔ ۶۷۰: پریر آن چهره یارم چه خوش بود
غزل شمارهٔ ۶۷۱: دلم را ناله سرنای باید
غزل شمارهٔ ۶۷۲: بگویم خفیه تا خواجه نرنجد
غزل شمارهٔ ۶۷۳: کسی کز غمزهای صد عقل بندد
غزل شمارهٔ ۶۷۴: چنان کز غم دل دانا گریزد
غزل شمارهٔ ۶۷۵: هر آن دلها که بیتو شاد باشد
غزل شمارهٔ ۶۷۶: سگ ار چه بیفغان و شر نباشد
غزل شمارهٔ ۶۷۷: عجب آن دلبر زیبا کجا شد
غزل شمارهٔ ۶۷۸: به صورت یار من چون خشمگین شد
غزل شمارهٔ ۶۷۹: چو دیوم عاشق آن یک پری شد
غزل شمارهٔ ۶۸۰: نگارا مردگان از جان چه دانند
غزل شمارهٔ ۶۸۱: کسی که غیر این سوداش نبود
غزل شمارهٔ ۶۸۲: یکی لحظه از او دوری نباید
غزل شمارهٔ ۶۸۳: ز خاک من اگر گندم برآید
غزل شمارهٔ ۶۸۴: ز رویت دسته گل میتوان کرد
غزل شمارهٔ ۶۸۵: دل با دل دوست در حنین باشد
غزل شمارهٔ ۶۸۶: ای مطرب جان چو دف به دست آمد
غزل شمارهٔ ۶۸۷: کی باشد کاین قفس چمن گردد
غزل شمارهٔ ۶۸۸: روی تو به رنگریز کان ماند
غزل شمارهٔ ۶۸۹: دوش از بت من جهان چه میشد
غزل شمارهٔ ۶۹۰: ای عشق که جمله از تو شادند
غزل شمارهٔ ۶۹۱: هر چند که بلبلان گزینند
غزل شمارهٔ ۶۹۲: رفتیم بقیه را بقا باد
غزل شمارهٔ ۶۹۳: جانی که ز نور مصطفی زاد
غزل شمارهٔ ۶۹۴: آن کز دهن تو رنگ دارد
غزل شمارهٔ ۶۹۵: این قافله بار ما ندارد
غزل شمارهٔ ۶۹۶: بیچاره کسی که زر ندارد
غزل شمارهٔ ۶۹۷: دل بیلطف تو جان ندارد
غزل شمارهٔ ۶۹۸: آن کس که ز تو نشان ندارد
غزل شمارهٔ ۶۹۹: بیچاره کسی که می ندارد
غزل شمارهٔ ۷۰۰: آن خواجه خوش لقا چه دارد
غزل شمارهٔ ۷۰۱: آن خواجه خوش لقا چه دارد
غزل شمارهٔ ۷۰۲: پرکندگی از نفاق خیزد
غزل شمارهٔ ۷۰۳: آن کس که ز جان خود نترسد
غزل شمارهٔ ۷۰۴: آن جا که چو تو نگار باشد
غزل شمارهٔ ۷۰۵: ای کز تو همه جفا وفا شد
غزل شمارهٔ ۷۰۶: روزم به عیادت شب آمد
غزل شمارهٔ ۷۰۷: آن یوسف خوش عذار آمد
غزل شمارهٔ ۷۰۸: برخیز که ساقی اندرآمد
غزل شمارهٔ ۷۰۹: جان از سفر دراز آمد
غزل شمارهٔ ۷۱۰: آن شعله نور میخرامد
غزل شمارهٔ ۷۱۱: امروز نگار ما نیامد
غزل شمارهٔ ۷۱۲: خوش باش که هر که راز داند
غزل شمارهٔ ۷۱۳: ساقی زان می که میچریدند
غزل شمارهٔ ۷۱۴: اول نظر ار چه سرسری بود
غزل شمارهٔ ۷۱۵: اول نظر ار چه سرسری بود
غزل شمارهٔ ۷۱۶: دیر آمدهای سفر مکن زود
غزل شمارهٔ ۷۱۷: آن کس که به بندگیت آید
غزل شمارهٔ ۷۱۸: آخر گهر وفا ببارید
غزل شمارهٔ ۷۱۹: ای اهل صبوح در چه کارید
غزل شمارهٔ ۷۲۰: از بهر چه در غم و زحیرید
غزل شمارهٔ ۷۲۱: هر سینه که سیمبر ندارد
غزل شمارهٔ ۷۲۲: ما مست شدیم و دل جدا شد
غزل شمارهٔ ۷۲۳: ساقی برخیز کان مه آمد
غزل شمارهٔ ۷۲۴: گرمابه دهر جان فزا بود
غزل شمارهٔ ۷۲۵: کس با چو تو یار راز گوید
غزل شمارهٔ ۷۲۶: شب رفت حریفکان کجایید
غزل شمارهٔ ۷۲۷: از دلبر ما نشان کی دارد
غزل شمارهٔ ۷۲۸: دشمن خویشیم و یار آنک ما را میکشد
غزل شمارهٔ ۷۲۹: اینک آن جویی که چرخ سبز را گردان کند
غزل شمارهٔ ۷۳۰: اینک آن مرغان که ایشان بیضهها زرین کنند
غزل شمارهٔ ۷۳۱: پیش از آن کاندر جهان باغ و می و انگور بود
غزل شمارهٔ ۷۳۲: دی میان عاشقان ساقی و مطرب میر بود
غزل شمارهٔ ۷۳۳: ذره ذره آفتاب عشق دردی خوار باد
غزل شمارهٔ ۷۳۴: مطربا این پرده زن کز رهزنان فریاد و داد
غزل شمارهٔ ۷۳۵: دوش آمد پیل ما را باز هندستان به یاد
غزل شمارهٔ ۷۳۶: گر یکی شاخی شکستم من ز گلزاری چه شد
غزل شمارهٔ ۷۳۷: نام آن کس بر که مرده از جمالش زنده شد
غزل شمارهٔ ۷۳۸: مطربم سرمست شد انگشت بر رق میزند
غزل شمارهٔ ۷۳۹: قند بگشا ای صنم تا عیش را شیرین کند
غزل شمارهٔ ۷۴۰: مشک و عنبر گر ز مشک زلف یارم بو کند
غزل شمارهٔ ۷۴۱: پنج در چه فایده چون هجر را شش تو کند
غزل شمارهٔ ۷۴۲: عشق عاشق را ز غیرت نیک دشمن رو کند
غزل شمارهٔ ۷۴۳: آن زمانی را که چشم از چشم او مخمور بود
غزل شمارهٔ ۷۴۴: رو ترش کردی مگر دی بادهات گیرا نبود
غزل شمارهٔ ۷۴۵: آمدم تا رو نهم بر خاک پای یار خود
غزل شمارهٔ ۷۴۶: برنشست آن شاه عشق و دام ظلمت بردرید
غزل شمارهٔ ۷۴۷: ای طربناکان ز مطرب التماس میکنید
غزل شمارهٔ ۷۴۸: فخر جمله ساقیانی ساغرت در کار باد
غزل شمارهٔ ۷۴۹: مست آمد دلبرم تا دل برد از بامداد
غزل شمارهٔ ۷۵۰: شاد شد جانم که چشمت وعده احسان نهاد
غزل شمارهٔ ۷۵۱: هر زمان کز غیب عشق یار ما خنجر کشد
غزل شمارهٔ ۷۵۲: هم دلم ره مینماید هم دلم ره میزند
غزل شمارهٔ ۷۵۳: هم لبان میفروشت باده را ارزان کند
غزل شمارهٔ ۷۵۴: میخرامد آفتاب خوبرویان ره کنید
غزل شمارهٔ ۷۵۵: شاه ما از جمله شاهان پیش بود و بیش بود
غزل شمارهٔ ۷۵۶: علتی باشد که آن اندر بهاران بد شود
غزل شمارهٔ ۷۵۷: وصف آن مخدوم میکن گر چه میرنجد حسود
غزل شمارهٔ ۷۵۸: دل من کار تو دارد گل و گلنار تو دارد
غزل شمارهٔ ۷۵۹: دل من رای تو دارد سر سودای تو دارد
غزل شمارهٔ ۷۶۰: خنک آن کس که چو ما شد همه تسلیم و رضا شد
غزل شمارهٔ ۷۶۱: چو سحرگاه ز گلشن مه عیار برآمد
غزل شمارهٔ ۷۶۲: بدرد مرده کفن را به سر گور برآید
غزل شمارهٔ ۷۶۳: خنک آن کس که چو ما شد همگی لطف و رضا شد
غزل شمارهٔ ۷۶۴: مشو ای دل تو دگرگون که دل یار بداند
غزل شمارهٔ ۷۶۵: هله نومید نباشی که تو را یار براند
غزل شمارهٔ ۷۶۶: خضری که عمر ز آبت بکشد دراز گردد
غزل شمارهٔ ۷۶۷: صنما جفا رها کن کرم این روا ندارد
غزل شمارهٔ ۷۶۸: چمنی که جمله گلها به پناه او گریزد
غزل شمارهٔ ۷۶۹: چه توقفست زین پس همه کاروان روان شد
غزل شمارهٔ ۷۷۰: همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
غزل شمارهٔ ۷۷۱: هله عاشقان بکوشید که چو جسم و جان نماند
غزل شمارهٔ ۷۷۲: صنما سپاه عشقت به حصار دل درآمد
غزل شمارهٔ ۷۷۳: سحری چو شاه خوبان به وثاق ما درآمد
غزل شمارهٔ ۷۷۴: به میان دل خیال مه دلگشا درآمد
غزل شمارهٔ ۷۷۵: هله هش دار که در شهر دو سه طرارند
غزل شمارهٔ ۷۷۶: عاشقان بر درت از اشک چو باران کارند
غزل شمارهٔ ۷۷۷: ای خدایی که چو حاجات به تو برگیرند
غزل شمارهٔ ۷۷۸: از دلم صورت آن خوب ختن مینرود
غزل شمارهٔ ۷۷۹: همه خفتند و من دلشده را خواب نبرد
غزل شمارهٔ ۷۸۰: بر سر آتش تو سوختم و دود نکرد
غزل شمارهٔ ۷۸۱: در دلم چون غمت ای سرو روان برخیزد
غزل شمارهٔ ۷۸۲: خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
غزل شمارهٔ ۷۸۳: ای دریغا که حریفان همه سر بنهادند
غزل شمارهٔ ۷۸۴: عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند
غزل شمارهٔ ۷۸۵: ما نه زان محتشمانیم که ساغر گیرند
غزل شمارهٔ ۷۸۶: آنک عکس رخ او راه ثریا بزند
غزل شمارهٔ ۷۸۷: آنچ روی تو کند نور رخ خور نکند
غزل شمارهٔ ۷۸۸: آه کان طوطی دل بیشکرستان چه کند
غزل شمارهٔ ۷۸۹: از دلم صورت آن خوب ختن مینرود
غزل شمارهٔ ۷۹۰: واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود
غزل شمارهٔ ۷۹۱: این کبوتربچه هم عزم هوا کرد و پرید
غزل شمارهٔ ۷۹۲: هله پیوسته سرت سبز و لبت خندان باد
غزل شمارهٔ ۷۹۳: هست مستی که مرا جانب میخانه برد
غزل شمارهٔ ۷۹۴: هر کی از حلقه ما جای دگر بگریزد
غزل شمارهٔ ۷۹۵: وقت آن شد که ز خورشید ضیایی برسد
غزل شمارهٔ ۷۹۶: وای آن دل که بدو از تو نشانی نرسد
غزل شمارهٔ ۷۹۷: ز اول روز که مخموری مستان باشد
غزل شمارهٔ ۷۹۸: ننگ عالم شدن از بهر تو ننگی نبود
غزل شمارهٔ ۷۹۹: سفره کهنه کجا درخور نان تو بود
غزل شمارهٔ ۸۰۰: گر نخسبی ز تواضع شبکی جان چه شود
غزل شمارهٔ ۸۰۱: عشرتی هست در این گوشه غنیمت دارید
غزل شمارهٔ ۸۰۲: میرسد یوسف مصری همه اقرار دهید
غزل شمارهٔ ۸۰۳: بر سر کوی تو عقل از سر جان برخیزد
غزل شمارهٔ ۸۰۴: صنما گر ز خط و خال تو فرمان آرند
غزل شمارهٔ ۸۰۵: یا رب این بوی که امروز به ما میآید
غزل شمارهٔ ۸۰۶: یا رب این بوی خوش از روضه جان میآید
غزل شمارهٔ ۸۰۷: لحظهای قصه کنان قصه تبریز کنید
غزل شمارهٔ ۸۰۸: عید بگذشت و همه خلق سوی کار شدند
غزل شمارهٔ ۸۰۹: طرفه گرمابه بانی کو ز خلوت برآید
غزل شمارهٔ ۸۱۰: باز شیری با شکر آمیختند
غزل شمارهٔ ۸۱۱: آن شکرپاسخ نباتم میدهد
غزل شمارهٔ ۸۱۲: خنبهای لایزالی جوش باد
غزل شمارهٔ ۸۱۳: موشکی صندوق را سوراخ کرد
غزل شمارهٔ ۸۱۴: بار دیگر یار ما هنباز کرد
غزل شمارهٔ ۸۱۵: شهر پر شد لولیان عقل دزد
غزل شمارهٔ ۸۱۶: خلق میجنبند مانا روز شد
غزل شمارهٔ ۸۱۷: چون مرا جمعی خریدار آمدند
غزل شمارهٔ ۸۱۸: ساقیان سرمست در کار آمدند
غزل شمارهٔ ۸۱۹: اندک اندک جمع مستان میرسند
غزل شمارهٔ ۸۲۰: هر چه آن خسرو کند شیرین کند
غزل شمارهٔ ۸۲۱: خنده از لطفت حکایت میکند
غزل شمارهٔ ۸۲۲: عشق اکنون مهربانی میکند
غزل شمارهٔ ۸۲۳: عمر بر اومید فردا میرود
غزل شمارهٔ ۸۲۴: عاشقان پیدا و دلبر ناپدید
غزل شمارهٔ ۸۲۵: برنشین ای عزم و منشین ای امید
غزل شمارهٔ ۸۲۶: ای خدا از عاشقان خشنود باد
غزل شمارهٔ ۸۲۷: نه فلک مر عاشقان را بنده باد
غزل شمارهٔ ۸۲۸: هر که را اسرار عشق اظهار شد
غزل شمارهٔ ۸۲۹: هر چه دلبر کرد ناخوش چون بود
غزل شمارهٔ ۸۳۰: صاف جانها سوی گردون میرود
غزل شمارهٔ ۸۳۱: هر زمان لطفت همی در پی رسد
غزل شمارهٔ ۸۳۲: شب شد و هنگام خلوتگاه شد
غزل شمارهٔ ۸۳۳: مرگ ما هست عروسی ابد
غزل شمارهٔ ۸۳۴: از دل رفته نشان میآید
غزل شمارهٔ ۸۳۵: گل خندان که نخندد چه کند
غزل شمارهٔ ۸۳۶: گر نخسپی شبکی جان چه شود
غزل شمارهٔ ۸۳۷: هر کجا بوی خدا میآید
غزل شمارهٔ ۸۳۸: گر نخسپی شبکی جان چه شود
غزل شمارهٔ ۸۳۹: خشمین بر آن کسی شو کز وی گزیر باشد
غزل شمارهٔ ۸۴۰: بعد از سماع گویی کان شورها کجا شد
غزل شمارهٔ ۸۴۱: باز آفتاب دولت بر آسمان برآمد
غزل شمارهٔ ۸۴۲: آن ماه کو ز خوبی بر جمله میدواند
غزل شمارهٔ ۸۴۳: در عشق زنده باید کز مرده هیچ ناید
غزل شمارهٔ ۸۴۴: گر ساعتی ببری ز اندیشهها چه باشد
غزل شمارهٔ ۸۴۵: مرغی که ناگهانی در دام ما درآمد
غزل شمارهٔ ۸۴۶: بیمار رنج صفرا ذوق شکر نداند
غزل شمارهٔ ۸۴۷: پیمانه ایست این جان پیمانه این چه داند
غزل شمارهٔ ۸۴۸: از چشم پرخمارت دل را قرار ماند
غزل شمارهٔ ۸۴۹: ای آن که از عزیزی در دیده جات کردند
غزل شمارهٔ ۸۵۰: یک خانه پر ز مستان مستان نو رسیدند
غزل شمارهٔ ۸۵۱: ای آنک پیش حسنت حوری قدم دو آید
غزل شمارهٔ ۸۵۲: جز لطف و جز حلاوت خود از شکر چه آید
غزل شمارهٔ ۸۵۳: مر بحر را ز ماهی دایم گزیر باشد
غزل شمارهٔ ۸۵۴: گفتم مکن چنینها ای جان چنین نباشد
غزل شمارهٔ ۸۵۵: عید آمد و خوش آمد دلدار دلکش آمد
غزل شمارهٔ ۸۵۶: برجه ز خواب و بنگر نک روز روشن آمد
غزل شمارهٔ ۸۵۷: گفتی که در چه کاری با تو چه کار ماند
غزل شمارهٔ ۸۵۸: وقتی خوشست ما را لابد نبید باید
غزل شمارهٔ ۸۵۹: نی دیده هر دلی را دیدار مینماید
غزل شمارهٔ ۸۶۰: ای دل اگر کم آیی کارت کمال گیرد
غزل شمارهٔ ۸۶۱: لطفی نماند کان صنم خوش لقا نکرد
غزل شمارهٔ ۸۶۲: قومی که بر براق بصیرت سفر کنند
غزل شمارهٔ ۸۶۳: آتش پریر گفت نهانی به گوش دود
غزل شمارهٔ ۸۶۴: بلبل نگر که جانب گلزار میرود
غزل شمارهٔ ۸۶۵: جانا بیار باده که ایام میرود
غزل شمارهٔ ۸۶۶: چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد
غزل شمارهٔ ۸۶۷: چندان حلاوت و مزه و مستی و گشاد
غزل شمارهٔ ۸۶۸: به حرم به خود کشید و مرا آشنا ببرد
غزل شمارهٔ ۸۶۹: خیاط روزگار به بالای هیچ مرد
غزل شمارهٔ ۸۷۰: چشمم همیپرد مگر آن یار میرسد
غزل شمارهٔ ۸۷۱: آمد بهار خرم و رحمت نثار شد
غزل شمارهٔ ۸۷۲: این عشق جمله عاقل و بیدار میکشد
غزل شمارهٔ ۸۷۳: خفته نمود دلبر گفتم ز باغ زود
غزل شمارهٔ ۸۷۴: امروز مرده بین که چه سان زنده میشود
غزل شمارهٔ ۸۷۵: گر عید وصل تست منم خود غلام عید
غزل شمارهٔ ۸۷۶: تا چند خرقه بردرم از بیم و از امید
غزل شمارهٔ ۸۷۷: امسال بلبلان چه خبرها همیدهند
غزل شمارهٔ ۸۷۸: صحرا خوشست لیک چو خورشید فر دهد
غزل شمارهٔ ۸۷۹: صبح آمد و صحیفه مصقول برکشید
غزل شمارهٔ ۸۸۰: صد مصر مملکت ز تعدی خراب شد
غزل شمارهٔ ۸۸۱: آه که بار دگر آتش در من فتاد
غزل شمارهٔ ۸۸۲: جامه سیه کرد کفر نور محمد رسید
غزل شمارهٔ ۸۸۳: جان من و جان تو بود یکی ز اتحاد
غزل شمارهٔ ۸۸۴: پرده دل میزند زهره هم از بامداد
غزل شمارهٔ ۸۸۵: بار دگر آمدیم تا شود اقبال شاد
غزل شمارهٔ ۸۸۶: از رسن زلف تو خلق به جان آمدند
غزل شمارهٔ ۸۸۷: روبهکی دنبه برد شیر مگر خفته بود
غزل شمارهٔ ۸۸۸: زهره من بر فلک شکل دگر میرود
غزل شمارهٔ ۸۸۹: روی تو چون روی مار خوی تو زهر قدید
غزل شمارهٔ ۸۹۰: صبحدمی همچو صبح پرده ظلمت درید
غزل شمارهٔ ۸۹۱: دی شد و بهمن گذشت فصل بهاران رسید
غزل شمارهٔ ۸۹۲: آمد شهر صیام سنجق سلطان رسید
غزل شمارهٔ ۸۹۳: نیک بدست آنک او شد تلف نیک و بد
غزل شمارهٔ ۸۹۴: نعره آن بلبلان از سوی بستان رسید
غزل شمارهٔ ۸۹۵: وسوسه تن گذشت غلغله جان رسید
غزل شمارهٔ ۸۹۶: غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند
غزل شمارهٔ ۸۹۷: شرح دهم من که شب از چه سیه دل بود
غزل شمارهٔ ۸۹۸: بانگ زدم من که دل مست کجا میرود
غزل شمارهٔ ۸۹۹: یار مرا عارض و عذار نه این بود
غزل شمارهٔ ۹۰۰: بگیر دامن لطفش که ناگهان بگریزد
غزل شمارهٔ ۹۰۱: اگر دمی بنوازد مرا نگار چه باشد
غزل شمارهٔ ۹۰۲: ز سر بگیرم عیشی چو پا به گنج فروشد
غزل شمارهٔ ۹۰۳: اگر مرا تو نخواهی دلم تو را نگذارد
غزل شمارهٔ ۹۰۴: ز باد حضرت قدسی بنفشه زار چه میشد
غزل شمارهٔ ۹۰۵: شدم ز عشق به جایی که عشق نیز نداند
غزل شمارهٔ ۹۰۶: گرفت خشم ز بستان سرخری و برون شد
غزل شمارهٔ ۹۰۷: مده به دست فراقت دل مرا که نشاید
غزل شمارهٔ ۹۰۸: چو درد گیرد دندان تو عدو گردد
غزل شمارهٔ ۹۰۹: چه پادشاست که از خاک پادشا سازد
غزل شمارهٔ ۹۱۰: بر آستانه اسرار آسمان نرسد
غزل شمارهٔ ۹۱۱: به روز مرگ چو تابوت من روان باشد
غزل شمارهٔ ۹۱۲: نگفتمت مرو آن جا که مبتلات کنند
غزل شمارهٔ ۹۱۳: بگو به گوش کسانی که نور چشم منند
غزل شمارهٔ ۹۱۴: ز بانگ پست تو ای دل بلند گشت وجود
غزل شمارهٔ ۹۱۵: بیا که ساقی عشق شراب باره رسید
غزل شمارهٔ ۹۱۶: درخت و برگ برآید ز خاک این گوید
غزل شمارهٔ ۹۱۷: به یارکان صفا جز می صفا مدهید
غزل شمارهٔ ۹۱۸: چو کارزار کند شاه روم با شمشاد
غزل شمارهٔ ۹۱۹: ببرد خواب مرا عشق و عشق خواب برد
غزل شمارهٔ ۹۲۰: کسی که عاشق آن رونق چمن باشد
غزل شمارهٔ ۹۲۱: سخن که خیزد از جان ز جان حجاب کند
غزل شمارهٔ ۹۲۲: چو عشق را هوس بوسه و کنار بود
غزل شمارهٔ ۹۲۳: رسید ساقی جان ما خمار خواب آلود
غزل شمارهٔ ۹۲۴: به روحهای مقدس ز من سلام برید
غزل شمارهٔ ۹۲۵: دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید
غزل شمارهٔ ۹۲۶: حبیب کعبه جانست اگر نمیدانید
غزل شمارهٔ ۹۲۷: به باغ بلبل از این پس حدیث ما گوید
غزل شمارهٔ ۹۲۸: هزار جان مقدس فدای روی تو باد
غزل شمارهٔ ۹۲۹: ز عشق آن رخ خوب تو ای اصول مراد
غزل شمارهٔ ۹۳۰: سپاس و شکر خدا را که بندها بگشاد
غزل شمارهٔ ۹۳۱: مها به دل نظری کن که دل تو را دارد
غزل شمارهٔ ۹۳۲: مها به دل نظری کن که دل تو را دارد
غزل شمارهٔ ۹۳۳: میان باغ گل سرخهای و هو دارد
غزل شمارهٔ ۹۳۴: میان باغ گل سرخهای و هو دارد
غزل شمارهٔ ۹۳۵: مکن مکن که پشیمان شوی و بد باشد
غزل شمارهٔ ۹۳۶: مرا عقیق تو باید شکر چه سود کند
غزل شمارهٔ ۹۳۷: فراغتی دهدم عشق تو ز خویشاوند
غزل شمارهٔ ۹۳۸: سخن به نزد سخندان بزرگوار بود
غزل شمارهٔ ۹۳۹: به پیش تو چه زند جان و جان کدام بود
غزل شمارهٔ ۹۴۰: ربود عشق تو تسبیح و داد بیت و سرود
غزل شمارهٔ ۹۴۱: ز بعد خاک شدن یا زیان بود یا سود
غزل شمارهٔ ۹۴۲: اگر مرا تو نخواهی دلم تو را خواهد
غزل شمارهٔ ۹۴۳: نماز شام چو خورشید در غروب آید
غزل شمارهٔ ۹۴۴: به باغ بلبل از این پس نوای ما گوید
غزل شمارهٔ ۹۴۵: ندا رسید به جانها که چند میپایید
غزل شمارهٔ ۹۴۶: میان باغ گل سرخهای و هو دارد
غزل شمارهٔ ۹۴۷: مخسب شب که شبی صد هزار جان ارزد
غزل شمارهٔ ۹۴۸: کسی خراب خرابات و مست میباشد
غزل شمارهٔ ۹۴۹: مرا وصال تو باید صبا چه سود کند
غزل شمارهٔ ۹۵۰: سپاس آن عدمی را که هست ما بربود
غزل شمارهٔ ۹۵۱: هر آن نوی که رسد سوی تو قدید شود
غزل شمارهٔ ۹۵۲: ز شمس دین طرب نوبهار بازآید
غزل شمارهٔ ۹۵۳: سپیده دم بدمید و سپیده میساید
غزل شمارهٔ ۹۵۴: فزود آتش من آب را خبر ببرید
غزل شمارهٔ ۹۵۵: سلام بر تو که سین سلام بر تو رسید
غزل شمارهٔ ۹۵۶: ز جان سوختهام خلق را حذار کنید
غزل شمارهٔ ۹۵۷: هزار جان مقدس فدای روی تو باد
غزل شمارهٔ ۹۵۸: کدام لب که از او بوی جان نمیآید
غزل شمارهٔ ۹۵۹: اگر دل از غم دنیا جدا توانی کرد
غزل شمارهٔ ۹۶۰: به حارسان نکوروی من خطاب کنید
غزل شمارهٔ ۹۶۱: جهان را بدیدم وفایی ندارد
غزل شمارهٔ ۹۶۲: سحر این دل من ز سودا چه میشد
غزل شمارهٔ ۹۶۳: دل من که باشد که تو را نباشد
غزل شمارهٔ ۹۶۴: گفتم که ای جان خود جان چه باشد
غزل شمارهٔ ۹۶۵: دل گردون خلل کند چو مه تو نهان شود
غزل شمارهٔ ۹۶۶: دیده خون گشت و خون نمیخسبد
غزل شمارهٔ ۹۶۷: رسم نو بین که شهریار نهاد
غزل شمارهٔ ۹۶۸: سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد
غزل شمارهٔ ۹۶۹: سیبکی نیم سرخ و نیمی زرد
غزل شمارهٔ ۹۷۰: دیدهها شب فراز باید کرد
غزل شمارهٔ ۹۷۱: عشق تو مست و کف زنانم کرد
غزل شمارهٔ ۹۷۲: عاشقانی که باخبر میرند
غزل شمارهٔ ۹۷۳: صوفیان در دمی دو عید کنند
غزل شمارهٔ ۹۷۴: گر تو را بخت یار خواهد بود
غزل شمارهٔ ۹۷۵: آتش افکند در جهان جمشید
غزل شمارهٔ ۹۷۶: خسروانی که فتنهای چینید
غزل شمارهٔ ۹۷۷: عید بر عاشقان مبارک باد
غزل شمارهٔ ۹۷۸: زندگانی صدر عالی باد
غزل شمارهٔ ۹۷۹: شاهدی بین که در زمانه بزاد
غزل شمارهٔ ۹۸۰: مادر عشق طفل عاشق را
غزل شمارهٔ ۹۸۱: شعر من نان مصر را ماند
غزل شمارهٔ ۹۸۲: یوسف آخرزمان خرامان شد
غزل شمارهٔ ۹۸۳: هر کی در ذوق عشق دنگ آمد
غزل شمارهٔ ۹۸۴: هین که هنگام صابران آمد
غزل شمارهٔ ۹۸۵: هر که بهر تو انتظار کند
غزل شمارهٔ ۹۸۶: عشق را جان بیقرار بود
غزل شمارهٔ ۹۸۷: هر که را ذوق دین پدید آید
غزل شمارهٔ ۹۸۸: بوی دلدار ما نمیآید
غزل شمارهٔ ۹۸۹: صبر با عشق بس نمیآید
غزل شمارهٔ ۹۹۰: من بسازم ولیک کی شاید
غزل شمارهٔ ۹۹۱: عشق جانان مرا ز جان ببرید
غزل شمارهٔ ۹۹۲: خسروانی که فتنهای چینید
غزل شمارهٔ ۹۹۳: زان ازلی نور که پروردهاند
غزل شمارهٔ ۹۹۴: دوست همان به که بلاکش بود
غزل شمارهٔ ۹۹۵: دیدن روی تو هم از بامداد
غزل شمارهٔ ۹۹۶: گفت کسی خواجه سنایی بمرد
غزل شمارهٔ ۹۹۷: پیرهن یوسف و بو میرسد
غزل شمارهٔ ۹۹۸: آتش عشق تو قلاووز شد
غزل شمارهٔ ۹۹۹: از سوی دل لشکر جان آمدند
غزل شمارهٔ ۱۰۰۰: آنچ گل سرخ قبا میکند
غزل شمارهٔ ۱۰۰۱: آه در آن شمع منور چه بود
غزل شمارهٔ ۱۰۰۲: چونک کمند تو دلم را کشید
غزل شمارهٔ ۱۰۰۳: شاخ گلی باغ ز تو سبز و شاد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۴: دوش دل عربده گر با کی بود
غزل شمارهٔ ۱۰۰۵: هر که ز عشاق گریزان شود
غزل شمارهٔ ۱۰۰۶: عشق مرا بر همگان برگزید
غزل شمارهٔ ۱۰۰۷: گفت کسی خواجه سنایی بمرد
غزل شمارهٔ ۱۰۰۸: یا من نعماه غیر معدود
غزل شمارهٔ ۱۰۰۹: طارت الکتب الکرام من کرام یا عباد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۰: من رای درا تلالا نوره وسط الفؤاد
غزل شمارهٔ ۱۰۱۱: میر خوبان را دگر منشور خوبی دررسید
غزل شمارهٔ ۱۰۱۲: یا شبه الطیف لی انت قریب بعید
غزل شمارهٔ ۱۰۱۳: اگر حریف منی پس بگو که دوش چه بود
غزل شمارهٔ ۱۰۱۴: حکم البین بموتی و عمد
×
پیام سیستم
×
یادآوری کلمه عبور
آدرس ایمیل :
*
*
×
×
ورود به سایت
ایمیل :
ایمیل را وارد نمایید
رمز عبور :
رمز عبور را وارد نمایید
مرا به خاطر بسپار
فراموشی رمز عبور
کد امنیتی را وارد نمایید
آمارگیر وبلاگ