به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
بدرد مرده کفن را به سر گور برآید
اگر آن مرده ما را ز بت من خبر آید
چه کند مرده و زنده چو از او یابد چیزی
که اگر کوه ببیند بجهد پیشتر آید
ز ملامت نگریزم که ملامت ز تو آید
که ز تلخی تو جان را همه طعم شکر آید
بخور آن را که رسیدت مهل از بهر ذخیره
که تو بر جوی روانی چو بخوردی دگر آید
بنگر صنعت خوبش بشنو وحی قلوبش
همگی نور نظر شو همه ذوق از نظر آید
مبر امید که عمرم بشد و یار نیامد
بگه آید وی و بیگه نه همه در سحر آید
تو مراقب شو و آگه گه و بیگاه که ناگه
مثل کحل عزیزی شه ما در بصر آید
چو در این چشم درآید شود این چشم چو دریا
چو به دریا نگرد از همه آبش گهر آید
نه چنان گوهر مرده که نداند گهر خود
همه گویا همه جویا همگی جانور آید
تو چه دانی تو چه دانی که چه کانی و چه جانی
که خدا داند و بیند هنری کز بشر آید
تو سخن گفتن بیلب هله خو کن چو ترازو
که نماند لب و دندان چو ز دنیا گذر آید
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.