کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    ز اول روز که مخموری مستان باشد

    شیخ را ساغر جان در کف دستان باشد

    پیش او ذره صفت هر سحری رقص کنیم

    این چنین عادت خورشیدپرستان باشد

    تا ابد این رخ خورشید سحر در سحرست

    تا دل سنگ از او لعل بدخشان باشد

    ای صلاح دل و دین تو ز برون جهتی

    تا چنین شش جهت از نور تو رخشان باشد

    بنده عشق تو در عشق کجا سرد شود

    چون صلاح دل و دین آتش سوزان باشد

    تو رضای دل او جو اگرت دل باید

    دل او چون طلبد آنک گران جان باشد

    ای بس ایمان که شود کفر چو با او نبود

    ای بسی کفر که از دولتش ایمان باشد

    گلخنی را چو ببینی به دل و روی سیاه

    هر چه از کان گهر گوید بهتان باشد

    شمس تبریز تو سلطان همه خوبانی

    هم جمال تو مگر یوسف کنعان باشد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha