کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    چشمم همی‌پرد مگر آن یار می‌رسد

    دل می‌جهد نشانه که دلدار می‌رسد

    این هدهد از سپاه سلیمان همی‌پرد

    وین بلبل از نواحی گلزار می‌رسد

    جامی بخر به جانی ور زانک مفلسی

    بفروش خویش را که خریدار می‌رسد

    آن گوش انتظار خبر نوش می‌کند

    وان چشم اشکبار به دیدار می‌رسد

    آن دل که پاره پاره شد و پاره‌هاش خون

    آن پاره پاره رفته به یک بار می‌رسد

    قد چو چنگ را که دلش تار تار شد

    نک زخمه نشاط به هر تار می‌رسد

    آن خارخار باغ و تقاضاش رد نشد

    گل‌های خوش عذار سوی خار می‌رسد

    آن زینهار گفتن عاشق تهی نبود

    اینک سپاه وصل به زنهار می‌رسد

    نک طوطیان عشق گشادند پر و بال

    کز سوی مصر قند به قنطار می‌رسد

    شهر ایمنست جمله دزدان گریختند

    از بیم آنک شحنه قهار می‌رسد

    چندین هزار جعفر طرار شب گریخت

    کآمد خبر که جعفر طیار می‌رسد

    فاش و صریح گو که صفات بشر گریخت

    زیرا صفات خالق جبار می‌رسد

    ای مفلسان باغ خزان راهتان بزد

    سلطان نوبهار به ایثار می‌رسد

    در خامشیست تابش خورشید بی‌حجاب

    خاموش کاین حجاب ز گفتار می‌رسد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha