کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    گفت کسی خواجه سنایی بمرد

    مرگ چنین خواجه نه کاریست خرد

    کاه نبود او که به بادی پرید

    آب نبود او که به سرما فسرد

    شانه نبود او که به مویی شکست

    دانه نبود او که زمینش فشرد

    گنج زری بود در این خاکدان

    کو دو جهان را بجوی می‌شمرد

    قالب خاکی سوی خاکی فکند

    جان خرد سوی سماوات برد

    جان دوم را که ندانند خلق

    مغلطه گوییم به جانان سپرد

    صاف درآمیخت به دردی می

    بر سر خم رفت جدا شد ز درد

    در سفر افتند به هم ای عزیز

    مرغزی و رازی و رومی و کرد

    خانه خود بازرود هر یکی

    اطلس کی باشد همتای برد

    خامش کن چون نقط ایرا ملک

    نام تو از دفتر گفتن سترد

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha