کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید

    مه مصور یار و مه منور عید

    چو هر دو سر به هم آورده‌اند در اسرار

    هزار وسوسه افکنده‌اند در سر عید

    ز موج بحر برقصند خلق همچو صدف

    ولیک همچو صدف بی‌خبر ز گوهر عید

    ز عید باقی این عید آمده‌ست رسول

    چو دل به عید سپاری تو را برد بر عید

    به روز عید بگویم دهل چه می‌گوید

    اگر تو مردی برجه رسید لشکر عید

    قراضه دو که دادی برای حق بنگر

    جزای حسن عمل گیر گنج پرزر عید

    وگر چو شیشه شکستی ز سنگ صوم و جهاد

    می حلال سقا هم بکش ز ساغر عید

    از این شکار سوی شاه بازپر چون باز

    که درپرید به مژده ز شه کبوتر عید

    تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن

    که تا بری به تبرک هلال لاغر عید

    وگر نکردی قربان عنایت یزدان

    امید هست که ذبحش کند به خنجر عید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha