مولانا بلخی
غزلیات مولانا - حرف (د)
غزل شمارهٔ ۹۲۵: دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دو ماه پهلوی همدیگرند بر در عید مه مصور یار و مه منور عید چو هر دو سر به هم آورده اند در اسرار هزار وسوسه افکنده اند در سر عید ز موج بحر برقصند خلق همچو صدف ولیک همچو صدف بی خبر ز گوهر عید ز عید باقی این عید آمده ست رسول چو دل به عید سپاری تو را برد بر عید به روز عید بگویم دهل چه می گوید اگر تو مردی برجه رسید لشکر عید قراضه دو که دادی برای حق بنگر جزای حسن عمل گیر گنج پرزر عید وگر چو شیشه شکستی ز سنگ صوم و جهاد می حلال سقا هم بکش ز ساغر عید از این شکار سوی شاه بازپر چون باز که درپرید به مژده ز شه کبوتر عید تو گاو فربه حرصت به روزه قربان کن که تا بری به تبرک هلال لاغر عید وگر نکردی قربان عنایت یزدان امید هست که ذبحش کند به خنجر عید مولانا بلخی