کتابخانه دیجیتال


    با دو بار کلیک روی واژه‌ها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها می‌توانید آنها را در لغتنامه ی دهخدا جستجو کنید

    نی دیده هر دلی را دیدار می‌نماید

    نی هر خسیس را شه رخسار می‌نماید

    الا حقیر ما را الا خسیس ما را

    کز خار می‌رهاند گلزار می‌نماید

    دود سیاه ما را در نور می‌کشاند

    زهد قدیم ما را خمار می‌نماید

    هرگز غلام خود را نفروشد و نبخشد

    تا چیست اینک او را بازار می‌نماید

    شیریست پور آدم صندوق عالم اندر

    صندوق درشدست او بیمار می‌نماید

    روزی که او بغرد صندوق را بدرد

    کاری نماید اکنون بی‌کار می‌نماید

    صدیق با محمد بر هفت آسمانست

    هر چند کو به ظاهر در غار می‌نماید

    یکیست عشق لیکن هر صورتی نماید

    وین احولان خس را دوچار می‌نماید

    جمله گلست این ره گر ظاهرش چو خارست

    نور از درخت موسی چون نار می‌نماید

    آب حیات آمد وین بانگ سیلابست

    گفتار نیست لیکن گفتار می‌نماید

    سوگند خورده بودم کز دل سخن نگویم

    دل آینه‌ست و رو را ناچار می‌نماید

    شمس الحقی که نورش بر آینه‌ست تابان

    در جنبش این و آن را دیوار می‌نماید

    هر طبله که گشایم زان قند بی‌کرانست

    کان را به نوع دیگر عطار می‌نماید

شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.

کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.

توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.

یک فایل آپلود کنید
فرمت های mp3 و wav پذیرفته می شوند.

نظرات

Captcha