به تارنماری گنجینه فارسی خوش آمدید. لطفا در معرفی تارنمای گنجینه فارسی ما را یاری بفرمایید
هر سینه که سیمبر ندارد
شخصی باشد که سر ندارد
وان کس که ز دام عشق دورست
مرغی باشد که پر ندارد
او را چه خبر بود ز عالم
کز باخبران خبر ندارد
او صید شود به تیر غمزه
کز عشق سر سپر ندارد
آن را که دلیر نیست در راه
خود پنداری جگر ندارد
در راه فکندهاست دری
جز او که فکند برندارد
آن کس که نگشت گرد آن در
بس بیگهرست و فر ندارد
وقت سحرست هین بخسبید
زیرا شب ما سحر ندارد
شما می توانید این مطلب را با صدای خود ضبط کنید و برای دیگران به یادگار بگذارید.
کافی ست فایل مورد نظر را انتخاب کنید و برای ما ارسال کنید. صوت شما پس از تایید ، در سایت نمایش داده خواهد شد.
توجه داشته باشید که برای هر مطلب فقط یک فایل می توانید ارسال کنید و با هر بار ارسال ، فایل های قبلی حذف خواهند شد.